در مسیر خلیل اللهی

خلیل در لغت یار باوفا و صدیقی است که در دوستی و رفاقتش خلل وارد نیاید و این لقب ارجمند منسوب است به ابراهیم(ع) پیامبر اولوالعزم و صاحب کرامت که در مصحف شریف مسلمانان نیز بدین لقب مفتخر شده است. در قرآن کریم، علاوه بر این لقب ارجمند اشارات فراوان دیگری نیز به این انسان بزرگ شده است از جمله آنکه در جایی او را «امام» و در جای دیگر«اسوه» برای مسلمین و مومنین خوانده است و عید بزرگ مسلمین عید قربان همه ساله با هدف یادآوری و بزرگداشت جایگاه و سلوک و فداکاری این پیامبر بزرگ در سراسر جغرافیای اسلام و به ویژه در کنگره عظیم حج به نیکی و سرور برگزار می گردد. در باب جایگاه و سلوک و نبوت و دعوت ابراهیم خلیل سخن فراوان است اما همه اینها به این نکته کلیدی ختم می شود که راز این دوستی خلل ناپذیر با حق تعالی چیست و چه باید کرد یا به بیان بهتر ابراهیم چه کرد که خداوند او را به لقب خلیل الرحمان مفتخر نمود.

ابراهیم(ع) دارای قلب سلیم بود. به تعبیر قرآن «اذ جاء ربه بقلب سلیم». در مورد معناى سلیم مى گویند، «سلم» و «سلامت» به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. قلب سلیم قلبى است که از هر چیزى که مضر به تصدیق و ایمان به خداى سبحان است خالى باشد و هیچ تعلقى به غیر خدا نداشته باشد ابراهیم دل از محبت غیر خدا خالی کرده و آن را خلوت خاص دلبر ساخته بود و حتی مهر زن و فرزند نیز در برابر محبت خدا جایی نیافت و این را افزون بر خود برای نسل و ذریه خود نیز مسئلت کرده بود.

از سوی دیگر ابراهیم عبد مسلم بود.«اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین» تعبد ناب و تسلیم کامل وی در برابر امر و اراده الهی شاید مهم ترین کلید دوستی مثال زدنی وی با پروردگار باشد. این مقام، مقام فردی است که حال او در برابر پروردگارش حال عبد مملوک است مقابل مولایش؛ یعنى خود را دائما مشغول انجام وظیفه عبودى بداند آن هم به طور شایسته؛ یعنى خود را تسلیم صرف در برابر اراده مولى بداند و به این حال خود، مسرور و شاد باشد نه این که از روى اکراه چنین حالى داشته باشد و خود را عبد مالکى بداند که همه چیز حقیقتا از اوست و هیچ موجودى در برابرش استقلال ندارد.

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست                                              حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

ابراهیم دشوارترین آزمون ها و ابتلائات الهی را یکی از پس دیگری با کلید تسلیم و رضا پشت سر گذاشت و هربار عنایات خاصه حق تعالی نیز یار و مددکار وی شد. هریک از این آزمون ها، فرصتی برای وی بود تا دیو نفس به قربانگاه محبت الهی برد و هربار آتش هوای نفس و تعلق به غیر خدا با همت عالی او و انفاس قدسی حق به گلستان محبت خالص و مومنانه بدل شد.

مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی                                               به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

یکی لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو                                                            سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آسانی

در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو                                                         که آتش با خلیل ما کند رسم گلستانی

ابراهیم شدن و خلیل وار زیستن در همه اعصار دشوار بوده ولی ناممکن نیست. عید قربان، فرصتی است برای تذکر و یادآوری اینکه چگونه تعلقات دنیوی را در مسیر اراده الهی ذبح باید کرد. پست و مقام، قدرت و ثروت، زن و فرزند، دانش و هنر و مرتبه اجتماعی همه اسماعیل های امروز ما هستند که دل بدانها سپرده ایم و گاه این دلدادگی ما را مشغول خود کرده و از تماشای جمال رخ دلدار ازلی و معشوق حقیقی باز می دارد. حلق و قربانی دو نماد دست شستن از خویش و تمنیات و تعلقات دنیا در مسیر اراده و محبت حق تعالی است. تمرینی برای «چشم» گفتن به خدا بدون دلیل و برهان و چون و چرا و این آغاز راه بندگی است؛ آغاز راه اسلام؛ آغاز راه ابراهیم شدن و صعود به قله خلیل اللهی.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا