بازاندیشی در مدیریت انقلابی

وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ که این روزها در چهل و یکمین سالگرد آن قرار گرفته ایم علاوه بر آثار عمیق و شگرفی که در بسیاری از عرصه های زندگی عمومی و اجتماعی جامعه ایران گذاشت، در حوزه علوم انسانی و اجتماعی چه در ساحت نظر و چه در ساحت کنش و عمل نیز تاثیرگذار بود. وقوع انقلاب فرهنگی، تعطیلی دانشگاه ها و تلاش برای اسلامی کردن علوم انسانی که آثار برخی از این اقدامات هنوز هم ادامه دارد از همین جمله است. اما در بین علوم انسانی و اجتماعی علم و عمل مدیریت نیز از این جریان بی نصیب نمانده و به ویژه مفاهیمی نظیر مدیریت اسلامی، مدیریت جهادی و مدیریت انقلابی از انگاره های مطرح شده ظرف چهل سال اخیر هستند که تلاش زیادی برای مفهوم سازی نظری و الگوسازی عملی آنها نیز صورت گرفته است. این یادداشت قصد دارد تبیینی از مفهوم مدیریت انقلابی ارایه دهد که البته برخاسته از فهم نگارنده است و ممکن است با برخی قرائت های موجود و مسلط نیز منطبق نباشد. وقوع انقلاب اسلامی و تاکیدات مکرر رهبر کبیر آن بر مساله محرومان که با تعابیری نظیر مستضعفان، پابرهنه ها، کوخ نشینان و… از آن یاد می کرد در کنار کم توجهی هایی که در رژیم گذشته به روستاها و مناطق حاشیه ای و کمتر برخوردار صورت گرفته بود، رهیافت جدیدی را در عرصه کنشگری اجتماعی و اداره کشور مبتنی بر توسعه پایین به بالا شکل داد. جوانان بسیاری از شهرها و روستاها آستین همت بالا زدند و پای به میدان کار، سازندگی و محرومیت زدایی گذاشتند و به تدریج نهادهایی در کشور شکل گرفت که می توان آنها را فرزند انقلاب اسلامی خواند. جهادسازندگی برای خدمت رسانی در حوزه های عمران و کارآفرینی و توسعه زیرساخت ها در مناطق محروم، کمیته امداد امام خمینی (ره) برای جمع آوری و توزیع کمک های مردمی و رفع فقر و محرومیت مالی، کمیته های انقلاب اسلامی برای تامین امنیت شهرها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای رفع خلاهای نظامی در آن دوران در دفاع از کشور و نظام نوپا، نهضت سوادآموزی برای رفع فقر فکری و فرهنگی از جمله این نهادها بودند. البته تاسیس بنیادهایی برای مصادره و مدیریت اموال و املاک به جای مانده از دوران پهلوی (که برخی متعلق به صنعتگران و کارآفرینان مستقل از رژیم بود) و نیز تشکیل دادگاه های انقلاب و برخی احکام صادره در آن، خود محل تامل جدی است که فعلا موضوع این نوشته نیست. جوانان انقلابی به تناسب شایستگی های خود و ضرورت ها و اولویت هایی که در خدمت به کشور احساس می کردند به عضویت (و نه استخدام) یکی از این نهادها درآمده و در حد توان و مقدورات خود و آن نهاد تلاش می کردند گرهی از مشکلات مردم به ویژه اقشار محروم و کمتر برخوردار بگشایند. بسیاری از این فعالیت ها بدون چشمداشت مالی و استخدامی صورت می گرفت و جوانان فعال و تحصیلکرده و پرتلاش بدون ادعا و توقع به خدمت در این نهادها پرداختند. این حرکت در مجامع فکری و علمی دنیا نیز در آن مقطع بازتاب یافته بود و ذیل پارادایمی تفسیر می شد که توسعه از پایین را دنبال می کرد و البته در برخی کشورهای دیگر نیز همزمان به کار گرفته شده بود. مجموعه این فعالیت ها در سال های آغازین انقلاب منشا خدمات و آثار بزرگی شد که برخی از آنها را در توسعه روستایی، دفاع مقدس و مبارزه با گروهک ها و منافقین و تهدیدکنندگان امنیت شهرها، مناطق و مرزهای کشور شاهد بوده ایم. با ابتنا به تاریخ شفاهی و مکتوبات به جای مانده از این سال ها می توان مواردی همچون تلاش و تحرک خستگی ناپذیر و بی وقفه، عدم چشمداشت مالی و ساده زیستی و قناعت در زندگی شخصی و کاری، صرفه جویی در منابع عمومی و خصوصی و بیت المال، التزام به شایسته سالاری و پذیرش مسوولیت بر اساس نگاه تکلیف و امانت، حذف زواید بروکراسی و تشریفات اداری، حب وطن و مردم دوستی و روحیه خدمت به مردم به ویژه اقشار ضعیف، مقدم داشتن مردم و همکاران در بهره گیری از مواهب و منابع را از ویژگی های کار و مدیریت انقلابی دانست. اما بعضی از این نهادها و تعدادی از مردان انقلابی آن دوران، در پیچ و خم دهه های بعدی انقلاب درگیر گسترش بروکراسی اداری و نظامی، قدرت طلبی، گرایش به میز و ریاست، محصور کردن خود در بین تیم های حفاظت و مسوولان دفاتر و دوری از مردم و… شدند. برای بعضی نهادها وزارتخانه شکل گرفت و تعدادی هم گرفتار تشکیلات عریض و طویل شدند و در صفوف نماز جمعه مدیران سطوح مختلف با میله از یکدیگر و مردم عادی متمایز شدند. بسیاری از مدیران ارشد امروز کشور خاستگاه شان همین نهادها به ویژه جهاد و سپاه بوده است، اما امروز کمتر نشانی از آن جوان، مدیر، مسوول و فرمانده انقلابی آن روزها باقی مانده اگرچه شعار بر زبان ها فراوان است. حال سوال اینجاست که آیا انقلابی بودن و مدیریت انقلابی چنانکه برخی سعی در مصادره آن دارند، قابل انحصار و فروکاستن به یک جناح فکری و سیاسی است؟ آیا مراد از مدیریت انقلابی تعطیل کردن فکر و اندیشه و برنامه و تحلیل است یا برعکس درست فکر کردن و بی واهمه وارد میدان عمل شدن و از موانع گذشتن؟ به نظر می رسد برخی مدعیان انقلاب که با شعار مدیریت انقلابی سعی در تسلط یک سویه بر همه مناصب انتخابی و انتصابی و قبض یک جای قدرت و فرصت ها دارند و حتی حاضر به واگذاری گوشه ای از آن به نیروهای شایسته، خوشفکر، عملگرا و دلسوز کشور نیستند (غیرخودی هایی که بر اساس ظاهر و الگوی مطلوب حکمرانی و گرایش سیاسی با آنها قرابت ندارند) مفهوم انقلاب و مدیریت انقلابی را منقلب کرده و مانند بسیاری مفاهیم دیگر مورد جفا قرار داده اند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا