در غم این عاشقان(در سوگ سردار حاج قاسم سلیمانی)

خبر کوتاه اما باورناپذیر و بسیار غم افزا که از ساعات آغازین بامداد جمعه گوش به گوش و خانه به خانه و شهر به شهر، به سرعت کشور و منطقه را درنوردید، موجی از ماتم و حسرت و دریغ ایجاد کرد. «سردار ملی» که عمری را بی ادعا به تلاش و مجاهدت برای دفاع از مردم، کشور و انسان های بی دفاع کشورهای منطقه گذرانده بود و توانست با تلاشی پردامنه شر حکومت پلید و دیوصفت داعش را از سر منطقه و به ویژه مردم زجرکشیده سوریه و عراق رفع کند، در حمله هوایی پهپادهای امریکایی به مولایش پیوست، اما زهی سعادت که بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در/ الا شهید عشق به تیر از کمان دوست. در میان هر آنچه در توصیف و تحلیل ابعاد گوناگون شخصیتی و کاری ایشان در رسانه ها سخن گفته شده دو جنبه از وجود و رفتار این شهید بزرگوار در ذهن من برجسته تر است؛ نخست اینکه وی یک شخصیت ملی به معنای تام کلمه است. شخصیتی که مردم ایران فارغ از قومیت و مذهب و گرایش فکری و سیاسی او را دوست داشتند و شجاعت و تدبیر و رشادتش را در صحنه نبرد دشوار برابر دشمن داعشی می ستودند. اگرچه در چند سال اخیر که نام و چهره اش از پرده برون افتاده بود و کمابیش همه اقشار مردم با او و گفتار و رفتارش آشنا شده بودند، فرصت خوبی داشت تا از محبوبیت و خوشنامی اش برای دستیابی به قدرت یا تاثیرگذاری بر معادلات قدرت و سیاست در کشور استفاده کند، اما هرگز چنین نکرد و خود را فقط و فقط سرباز میهن و ولایت خواند که مامور به انجام تکلیفی است که بر دوشش نهاده شده است و حتی تلاش برخی برای سوءاستفاده سیاسی از نام و آوازه اش را برای تصدی برخی پست های سیاسی انتخابی ناکام گذاشت. دوم اینکه مردمداری و مردم دوستی و خوی نرم و مداراجوی و فروتنانه او در رفتار با همه اقشار مردم به ویژه طبقات ستمدیده و ضعیف جامعه یا رنج دیدگان حوادث و بلایای طبیعی و کودکان و فرزندان شهدا بود. چنانکه به راستی پیام مولای خود را به گوش دل دریافته بود: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش اند. اگر گناهی از آنان سر می زند یا علت هایی بر آنان عارض می شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می شوند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.» و در جای دیگر «پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راه شان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفت وگو کند… پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن و تنگ خویی و خودبزرگ بینی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید و تو را پاداش اطاعت ببخشاید.» بی جهت و گزافه نیست که برخی او را مالک اشتر زمانه خود خواندند، چراکه آنچه امیرالمومنین با سردار شجاع و مدبر و وفادارش عهد کرده بود، گویی سردار شهید ما نیز بر همان عهد ایستاد و چه شباهت غریبی در سرنوشت این دو سردار که ناجوانمردانه به تیر ترور گرفتار شدند و کفتاران زمانه از خبر شهادت شان هلهله کشیدند که جان گرگان و سگان از هم جداست/ متحد جان های شیران خداست. از آنچه در سطور پیشین گفتم، قصد دارم دو نتیجه و رهیافت را عرضه کنم. نخست آنکه نام و خون و پیکر آن سردار شهید، محوری است که می تواند همه اقشار و گروه های فکری و سیاسی و… را در کشور، گرد خود آورد و ریسمان وحدت جامعه چندپاره و متشتت امروز ایران گرداند. مراسم استقبال و تشییع پیکر پاک او، محملی است که به گمان قوی، بسیاری از دلسوزان کشور و دوستداران ایران و انسانیت را گرد هم می آورد و به صحنه می کشاند. نظام نیز باید بکوشد خون پاک این سردار شهید را شجره طیبه وحدت ملی ایرانیان در این زمانه پرآشوب کند، در تالیف قلوب مردم بکوشد و زمینه را برای حضور همدلانه و مشارکت موثر همه آحاد مردم در صحنه حفظ کرده و اعتلای میهن را فراهم آورد. خدای تعالی روح جهادگر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را با انبیا و اولیا و همرزمان شهید و اسلاف صالحش محشور کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا