در فضیلت تکریم ریش سپیدان- به بهانه آیین نکوداشت استادان پیشکسوت دانشکده مدیریت و اقتصاد

یکی از سنت های پسندیده ای که در سال های اخیر از سوی نهادهای علمی و فرهنگی و اجتماعی بدان توجه شده، تکریم و نکوداشت جایگاه بزرگان و استادان و پیشکسوتان عرصه های گوناگون علمی و فرهنگی و هنری است که عمر پر بار خود را صرف تربیت شاگردان و تولید آثار ارزشمند کرده اند.

این رویه در عرصه علم و دانش و فعالیت آکادمیک و دانشگاهی کمتر مرسوم بود ولی به همت برخی از نهادهای فرهنگی و دانشگاهی از جمله مجله بخارا و خانه اندیشمندان علوم انسانی رواج بیشتری یافته است.

روز سه شنبه دانشکده مدیریت و اقتصاد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی شاهد برگزاری مراسمی از این دست و به مناسبت هفته پژوهش بود. این دانشکده از حدود ۳ دهه پیش با برگزاری دوره های تحصیلات تکمیلی مدیریت نقش مهمی در تربیت کادر علمی و اجرایی کشور داشته و برخی از استادان آن بیش از نیم قرن از عمر گرانبهای خود را صرف فعالیت های علمی و آکادمیک و اجرایی در سطوح مختلف کرده اند و برخی از ایشان همچون رضا نجف بیگی، ناصر میرسپاسی، ابوالحسن فقیهی، علی اکبر فرهنگی، سیدجمال الدین طبیبی و نادرقلی قورچیان از چهره های برجسته و سرآمد رشته های علمی و تخصصی خود در سطح کشور محسوب می شوند. در این آیین، طبیبی از آرمان خود برای توسعه ملی کشور گفت و انگیزه خود را برای ورود به کسوت معلمی نقش آفرینی در این آرمان توصیف کرد.

نیکومرام از ایده تربیت انسان و نه صرفا مدیر و کارشناس در دانشکده گفت و رهنمای رودپشتی پاک مرامی و پاک دستی را دو کلید موفقیت و خوشنامی در فعالیت آکادمیک خواند. نجف بیگی نیز خاطره ای از دانشگاه دالاس روایت کرد که نام استادان برجسته را بر لوح های برنجی فاخری حک کرده و بر جای جای دانشکده ها نصب کرده بودند و در این میان برخی را استاد ممتاز و متمایز خوانده بودند و گفت که برخی از استادان این دانشکده نیز این گونه هستند.

باور من این است که برگزاری چنین برنامه هایی بیش از آنکه به حال بزرگان و پیشکسوتانی که مراسم به نام و برای تجلیل از ایشان برگزار می شود، مفید باشد برای شاگردان و استادان جوان مفید است.

اگرچه تقدیر و تجلیل از یک عمر فعالیت علمی و فرهنگی یک فرد برای او خوشایند و ارزنده است اما برای بزرگانی که آردهایشان را بیخته و کم و بیش الک ها را آویخته اند و رسالتی که بر دوش داشته اند از تربیت شاگردان و دانشجویان و تالیف آثار انجام داده اند؛ نه برگزاری چنین مراسمی چیزی بدیشان و جایگاهشان خواهد افزود و نه برگزار نکردن آن چیزی از شان و مرتبت ایشان خواهد کاست.

اما برای شاگردان و همکاران جوانشان محرک و انگیزه مهمی برای تلاش و فعالیت و جریان سازی خواهد بود. دیدن چشم انداز و مقصدی که احتمالا تازه واردان به آن عرصه در پی نیل به آن هستند به صورت مجسم در سیما و عملکرد و جایگاه استادشان مشهود است و اگر آن منظر را مطلوب یافتند به تلاش و مسیرشان ادامه خواهند داد و در غیر این صورت از همین ابتدا مسیر صحیح و مناسب خود را جست وجو می کنند.

نکته دیگر آنکه این جلسات فرصتی برای انتقال بینش و نگرش و جهان بینی و به طور خلاصه «معرفت» است. واقعیت آن است که بخش اندکی از دانشی که از استادان در مدرسه و دانشگاه آموخته می شود در ذهن و مکتوبات پایدار می ماند و بخش زیادی از آن یا دستخوش فراموشی می شود یا به خاطر تغییرات سریع و پایدار و نوزایی های دانشی منقضی می شود. اما آنچه فراموش نمی شود، معرفتی است که از استادانمان در مقاطع گوناگون آموخته و به یادگار داریم.

اندیشه، گفتار و سلوک ایشان در کلاس درس و با دانشجویان و همکاران و سایرین، تعریفی که از جایگاه خود و نسبتشان با جامعه و مردم و میهن و علم تعریف کرده اند، الگوی تدریس و تربیت و نگارش و از همه مهم تر اخلاق و ارزش ها و فضایلی که بدان باور دارند و خود بدان متصفند شاید مهم ترین میراثی است که از استاد به شاگرد می رسد و اتفاقا این آیین ها فرصت خوبی برای درک و دریافت این آموزه هاست.

نکته پایانی آنکه استادان پیشکسوت با مخزنی گران سنگ از تجربه که در اثر یک عمر کار و تلاش و دنیادیدگی و تعامل با افراد گوناگون به دست آمده است امروز در جمع ما هستند و ورای حب و بغض های معمول که گاه دامنگیر هر یک از ما می شود برای شاگردان و همکاران جوان تر خود ناصحانی مشفقند که به پشتوانه این تجربه، راه را از بیراهه و سره را از ناسره باز می نمایند و به وقت ضرورت راه صلاح را بدیشان نشان می دهند.

شایسته است، متولیان دانشگاه ها به ویژه آنان که خود نیز خاستگاه دانشگاهی دارند و با آداب و سلوک معلمی عجین شده اند، قدر این حضور را بدانند و پیش از خاموشی که سرنوشت مقدر همه ماست، فرصت همدلی و هم نفسی با ریش سپیدان را از خود و جوانان نوخط این عرصه دریغ نکنند که ایشان چراغ تابناک این مسیرند. به قول حافظ:

مددی گر به چراغی نکند آتش طور

چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا