مسوولان و اینستاگرام

چند روز پیش در اینستاگرام، پیامی برای دنبال کردن دریافت کردم که به نام صفحه رسمی هواداران یکی از فوتبالیست های نسبتا معروف دهه ۶۰ و ۷۰ فوتبال ایران نامگذاری شده بود. حالا اینکه این روش افزودن فالوئر، یعنی ارسال درخواست دنبال کردن و حذف نام فرد پس از دنبال کردن متقابل چندان روش زیبا و اخلاقی نیست اما متاسفانه بسیار متداول شده به کنار، گذشته از آن کمی به این فکر افتادم که آیا واقعا یک فوتبالیست ایرانی معمولی دهه ۶۰ و ۷۰ واقعا باید صفحه رسمی هواداری ایجاد کند، یا به نامش ایجاد کنند، یا خودش یک صفحه شخصی در این شبکه داشته باشد و با هوادارانش که قاعدتا باید متولدین دهه ۶۰ و قبل از آن باشند که خاطره ای از بازی این فرد در ذهن شان است، ارتباط مستقیم برقرار کند؟

برخورد با این مورد، کلا ذهنم را مشغول این موضوع کرد که اصولا فلسفه اینستاگرام و حضور و فعالیت در آن چیست و مدل های رفتاری و کاربری متفاوتی که در این شبکه می بینیم چقدر با روح و اصالت آن انطباق دارد؟ البته در این شکی ندارم که اینستاگرام هم مثل هر شبکه دیگری یک ظرف است و مظروف آن می تواند متناسب با کاربرش تغییر کند.

البته می گویند اینستاگرام شبکه ای عکس محور است و بیشتر با هدف به اشتراک گذاری عکس طراحی شده ولی باتوجه به محدودیت شبکه های ارتباطی در ایران و خصوصا مغضوب و فیلتر شدن فیس بوک، بار آن هم بر دوش اینستاگرام افتاد و به شبکه ای محتوامحور تبدیل شد. حالا هر کسی از ظن خود یارش شده است. بعضی از آن برای کسب و کار استفاده می کنند، برخی برای نمایش زندگی لاکچری و درآوردن چشم بقیه، برخی برای بازنشر گفتارها و نوشتارهای شان در رسانه ها و مجالس دیگری که احتمال می دهند مخاطب محدودی داشته باشد، بعضی برای معرفی نمونه کارهای هنری و فرهنگی شان و برخی هم آن را به عنوان بخشی از روابط عمومی رسمی شان به کار می برند و گزارش های بسیار رسمی و خبری فعالیت های شان را در صفحه شان نشر می دهند. در این یادداشت می خواهم کمی به این دسته آخری بپردازم و قبلی ها را واگذارم برای فرصت های دیگر. این دسته آخر، عموما شخصیت های سیاسی و اجرایی در سطوح مختلف هستند. از مقامات بگیرید تا وزرا و نمایندگان مجلس و مدیران سطوح پایین تر مثل فرمانداران و بخشداران و مدیران کل ستادی و استانی و قس علیهذا. صفحه این بزرگواران معمولا در اختیار یک ادمین است که حالا یا کارمند روابط عمومی سازمان متبوع ایشان است یا مشاور رسانه ای شان و معمولا در قسمت معرفی صفحه ذکر می شود که صفحه توسط ادمین و با نظارت یا اشراف عالیه فرد مذکور اداره می شود.

حالا برمی گردم سراغ آن سوال اصلی و اولم و آن هم پرسش درباره فلسفه و اصالت و روح اینستاگرام است. تذکر این نکته را هم به خودم ضروری می دانم که اینستاگرام ابزاری عمومی است و هر کسی حق دارد هر طور دلش می خواهد تا جایی که از محدوده قوانین و هنجارهای اخلاقی جاری کشور و قوانین آن شبکه تخطی نکند از آن استفاده کند و به کسی هم مربوط نیست و می توان اگر روش و محتوای صفحه و رویکرد کسی را در استفاده از صفحه اش نمی پسندی آن را ترک کنی. ولی عرضم چیز دیگری است. مقامات و مسوولان کشور عموما ابزارها و ظرفیت های گسترده ای برای روابط عمومی و خبررسانی دارند. از سایت های شخصی تا سازمانی (که معمولا آب خوردن مقام اول سازمان را هم در اسرع وقت پوشش خبری می دهند) تا روزنامه و جراید و سایت های خبری غیرشخصی که آمادگی پوشش همه اخبار مرتبط با این بزرگواران را دارند. حالا با وجود این همه ظرف و ابزار رسانه ای گسترده که معمولا هم یک طرفه است چه اصراری است که از شبکه ای که برای ارتباطات اجتماعی غیررسمی و راحت تر و صدالبته دو و چندطرفه شکل گرفته بازهم به عنوان یک کانال ارتباطی یک سویه استفاده شود؟

به بیان دیگر خیلی از کاربران که مثل حقیر، شهروندان عادی جامعه هستند این شبکه را محملی می دانند برای آنکه ارتباط مستقیم و بی دردسر منشی و مسوول دفتر و دستک و… با یک مدیر و مسوول کشوری یا محلی برقرار کنند؛ آن لایه عادی و غیررسمی و اتونکشیده زندگی او را ببینند و اگر حرف و نقد و نظر و دردی دارند بی واسطه با او در میان بگذارند و در حد امکان پاسخ بگیرند. البته این شامل هنرمندان و نویسندگان و ورزشکاران و سایر اقشاری که مخاطب و هوادار دارند هم می شود ولی آنها تعهد و الزامی برای پاسخگویی و در دسترس و مردمی بودن ندارند، اگرچه شایسته تر است که چنین باشند، ولی از مدیر در تراز جمهوری اسلامی قطعا چنین انتظاری هست. خلاصه اینکه بد نیست آقایان و خانم های مسوول کمی در بهره گیری از اینستاگرام تجدیدنظر کرده، حسن سلیقه بیشتری به کار برند و از ظرفیت آن برای ارتباط بهتر با هموطنان شان بهره گیرند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا