شاید اکنون که بیش از یک هفته از انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان گذشته و تب و تاب تبلیغات و اعلام نتایج و پیروزی و شکست تا حدودی فروکش کرده، بتوان با نگاهی تحلیلیتر و به دور از احساسات سیاسی و انتخاباتی به این رویداد سیاسی و مردمی مهم سال نگریست و آموزههای مهم این انتخابات را بررسی کرد. برخی از اهم این آموزهها به قرار زیر است: تکثرگرایی سیاسی خواست مردم: مردم ایران با چهار انتخاب اخیر خود در سالهای ۹۲ و ۹۴ تصویر جدید و متفاوتی از خواست و اراده سیاسی خود را به نمایش گذاشتند. انتخاب حسن روحانی بهعنوان یک چهره سیاسی تقریبا فراجناحی (یا مورد اقبال هر دو جناح) و نیز ترکیب شوراهای اسلامی و مجلس شورای اسلامی که جناحهای سیاسی کشور کمابیش سهم برابری در آنها یافتهاند، نشانگر تغییر ذائقه مردم از سیستم سیاسی حداکثری و یکجانبه به سیستم متکثر و شبهائتلافی است. این مجلس پس از مجلس پنجم، این قابلیت را خواهد داشت تا تصویر دقیقتری از تمایل سیاسی همه مردم ایران را نمایندگی کند. این اتفاق ظرفیت بیشتری برای اداره کشور مبتنیبر خواست متکثر همه گروههای مردم و گروههای سیاسی کشور ایجاد خواهد کرد که بیشک اتفاق مبارکی در عرصه سیاسی ایران خواهد بود.
اهمیت افراد و گروههای مرجع: روند این انتخابات و حضور و جذب مشارکت گسترده مردم و وقوع نتایجی غیرمنتظره در انتخابات اخیر بار دیگر پرده از اهمیت و تاثیرگذاری چهرهها و گروههای مرجع جامعه برداشت و نشان داد حتی در صورت اتخاذ روشهای حذفی و بایکوت رسانهای، شخصیتهای اثرگذار و بانفوذ همچنان میتوانند از مجاری ارتباطی دیگر بر افکار عمومی تاثیرگذاشته و به آن جهت دهند. این مساله در انتخابات ریاستجمهوری قبلی نیز به وقوع پیوست، اما به نظر میرسد سیاستگذاران رسانهای همچنان نخواستهاند به این ظرفیت قابل توجه واقف شده و در جهت افزایش همبستگی عمومی، تقویت سرمایه اجتماعی و تحقق منافع ملی از آن بهره گیرند.
ضرورت پذیرش و استقبال از خواست مردم: این انتخابات بار دیگر ضرورت و اهمیت حضور مردم و تاثیرگذاری ایشان در صحنه سیاسی کشور را به مسئولان، گروههای سیاسی و خود مردم یادآوری کرد. اما شوربختانه موضعگیری برخی چهرههای سیاسی در قبال نتایج انتخابات نشانگر تفکر ناخوشایندی بوده است که رای و حضور مردم را تاجایی خوش میدارد که در مسیر اراده و خواست و صلاحدید ایشان باشد.
ایراد برخی اتهامات و تخریب چهره مردم برخی استانها به خاطر گرایش سیاسی خود و منتخبینشان در نظام مردمسالاری دینی به هیچروی پذیرفته نیست. اگر فرآیند قانونی انتخابات و نظارت استصوابی شورای نگهبان را در بررسی صلاحیتها و برگزاری انتخابات پذیرفتهایم و به آن باور داریم شایسته نیست در قبال خواست و رای مردم و اقبال آنها به نامزدهایی که صلاحیتشان مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفته است به صرف اینکه با خواست و اراده ما همجهت نیست چنین مواضعی اتخاذ شود و این دقیقا همان نقطهای است که رقبای سیاسی در سالهای اخیر از آن نواخته شدهاند.
ضرورت تجدید نظر اصولگرایان در افراد و برنامههای سیاسی: مرور روند تحولات سیاسی ۲۰ ساله اخیر کشور نشان میدهد اصولگرایان اکنون در مسیری گام نهادهاند که یک بار خود در سالهای ۷۸-۷۶ تجربه کردند و سپس اصلاحطلبان در دهه ۸۰ در آن گام نهادند. غرور ناشی از پیروزیهای پیاپی و قبضه کردن قدرت سیاسی در کشور اصولگرایان را در فرآیندی قرار داد که اولین خروجی آن انتخابات ۹۲ و دومین خروجی آن انتخابات اخیر بود. عدم راهیابی چهرههای شاخص اصولگرا در تهران و برخی دیگر از شهرستانها زنگ خطری است که باید ایشان را به بازنگری در رویکردها، برنامهریزیهای راهبردی و گزینش افراد و چهرهها برای قرارگرفتن در معرض آرای مردم تشویق کند. سازوکار تدوین لیستهای ائتلاف اصولگرایان در وهله اول با اعتراض و عدم پذیرش برخی چهرههای نامآشنای اصولگرا و بعد با عدماقبال مردم مواجه شد. عقلا و معتدلان اصولگرا در تهران هزینه برخی رفتارها و گفتارهای نامعقول گروهی از همقطاران خود را پرداخت کردند که از قضا برخی از این افراد خود به مجلس راه یافتهاند و سرنوشت برخی از ایشان مصداق آش نخورده و دهان سوخته شد. با همه این احوال شرایط در این دوره فرصت مغتنمی برای بازنگری در روشها و ارائه چهرهای جدید و متفاوت از اصلاحطلبان فراهم کرد که اصولگرایان به خاطر وفور نعمت و حضور و تایید پرتعداد نامزدهایشان از آن بیبهره ماندند. به هرحال مهمترین درس این انتخابات و انتخابات گذشته برای همه جریانات سیاسی عبرت گرفتن از تجارب گذشته و پرهیز از تکرار رفتارهای پرهزینه و غیرمعقول است که «ما اکثرالعبر و اقلالاعتبار».