از طلا بودن پشیمان گشته ایم

چندسال پیش یکی از اساتیدمان سوال مهمی را مطرح کرد تا دستمایه مطالعه و تفکر و بحث قرار گیرد و آن این بود که :«آیا دموکراسی بهترین شیوه حکومت است؟».اگرچه فرصتی برای گفتگو پیرامون این موضوع در آن کلاس فراهم نشد اما این پرسش در سال های اخیر همواره ذهن من را به خود مشغول داشته است و البته پرسش دیگری نیز در تکمیل آن قابل طرح است که « بین دموکراسی و مولفه های کلیدی آن مانند آزادی، مشارکت، جابجایی سیاسی و … از یک سو و متغیرهایی همچون رفاه و معیشت، امنیت، عمران و آبادانی و توسعه اقتصادی چه رابطه ای برقرار است و کدام یک نسبت به دیگری اولویت و رجحان دارند؟»

این پرسش ها با تاملی جدی بر اوضاع این روزهای جهان، منطقه و کشور و نقل قول هایی که از سوی افراد مسئول و غیرمسئول مطرح می شود اهمیت ییشتری می یابد.دموکراسی به زبان ساده حکومت مردم بر خودشان است یعنی اداره امور کشور یا ساختار سیاسی یا اجتماعی بر اساس خواست و مبتنی بر مشارکت مردم یا اعضای آن ساختار. چه دموکراسی های مستقیم مانند دولت-شهر های آتن یا الگویی که امروزه در سوئیس برقرار است چه دموکراسی های نمایندگی که بیشتر کشورهای دموکراتیک جهان بر اساس آن اداره می شوند همگی مبتنی بر صُوَری از مشارکت مردم در تصمیم گیری ها و انتخاب کارگزاران حکومت و اداره کشورند. در عین حال هیچ یک از این دموکراسی ها نیز در اخذ تصمیمات و انتخاب کارگزاران و نمایندگان، مصون از خطا ، اشتباه و فساد نیستند.. این نقیصه به ویژه در ادواری مانند امروز که در بیشتر کشورها دولت های افراطی و پوپولیست بر سر کارند مشاهده می شود. به علاوه اینکه پارلمان ها و دولت های منتخب همگی عملکردهای خوب و بد دارند و در برخی فرهنگ های سیاسی این عملکردها دستمایه تفاخر برخی بر برخی دیگر و سرزنش برخی توسط برخی دیگر به خاطر انتخاب نادرستشان می شود.

سوال کلیدی این است که آیا انتخاب اکثریت مردم همواره انتخاب درست و قابل اعتمادی است؟ نسبت عقلا و فرزانگان به عوام در یک کشور چقدر است و آیا رای این دو گروه باید از وزن و ارزش یکسانی برخوردار باشد؟ تازه به فرض اینکه ارزش این دو برابر نیست چه کسی مسئول انتخاب و تعیین فرزانگان است و آیا این در نهایت منجر به دیکتاتوری اقلیت نمی شود. اگرچه در برخی کشورها تلاش شده با تقویت نظام حزبی، ایجاد دموکراسی های پارلمانی(تشکیل دولت بر اساس ترکیب یا اکثریت پارلمان) و شکل دهی مجلس سنا این نقیصه را برطرف کنند اما هیچ یک از خطر انتخاب نادرست، ظهور پوپولیست ها و فساد در انتخابات مبرا نیستند. افزون بر آن در برخی کشورها، دموکراسی ها آنقدر شکننده است که هرآینه امکان انسداد سیاسی به ویژه در تشکیل دولت های ائتلافی یا ورود نظامیان به صحنه از طریق کودتا(عمدتا به نام نجات کشور، حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی) وجود دارد و تازه آن وقت است که سرکنگبین صفرا می فزاید و مدت زیادی(گاه چند دهه) طول می کشد تا حکومت از دست نظامیان خارج شده و دوباره به مردم یا نیروهای سیاسی سپرده شود. به همه اینها جاخوش کردن برخی نیروهای سیاسی در راس حکومت های به ظاهر دموکراتیک را باید افزود که خودِ آن هم از مسیر انتخابات صورت می گیرد و گاه فردی(با تغییر یا دور زدن قانون اساسی) چندین دوره در مسند ریاست جمهوری(با رای مستقیم مردم) باقی می ماند و نهایتا باید با انقلاب، شورش، جنگ یا کودتا از صحنه کنار برود.

همه اینها دلایل کمی برای رد دموکراسی به عنوان بهترین شیوه حکومت نیست اما چرا کشورهای مختلف به جای آنکه از الگوهای دموکراتیک به شیوه های سنتی حکومت(مانند پادشاهی، حکومت های نظامی و اشکال گوناگونی از توتالیتاریسم) رجعت کنند در پی تقویت بنیان های دموکراتیک و گذار به دموکراسی هستند. حتی در کشورهایی از ضعف در نهادهای مدنی، مشارکت سیاسی و فساد رنج می برند بعید است کمتر کسی علاقمند باشد تا الگوی حکومتی شبیه عربستان سعودی را تجربه کند.من نیز مانند بسیاری از صاحبنظران، پاسخ را این میدانم که دموکراسی در وضعیت فعلی«خیرالموجودین» الگوهای حکومت است و علیرغم همه اشکالاتی که بر آن مترتب است فعلا جایگزین بهتری برای آن موجود نیست و بر این اساس است که مردم برخی کشورها در تلاش برای گذار از استبداد به دموکراسی و مردم و حکومت های برخی دیگر در تلاش برای اصلاح ساختارها، فرایندها و رفتارها در چارچوب دموکراسی هستند.

برای پاسخگویی به پرسش دوم توجه به دو انگاره ضروری است. انگاره ای که دموکراسی را معارض امنیت، توسعه و استقلال و اقتدار ملی تلقی می کند(که بیشتر از سوی نظامیانی ترویج می شود که یا سودای سیاست دارند یا به اشکال مختلف در سیاست وارد شده اند و گاه آرای عمومی را خلاف خواسته خود می بینند و در تلاشند به روش های نرم یا عنداللزوم سخت، دولت های قانونی را از قدرت کنار بزنند. اگرچه در عرصه سیاسی ایران برخی نیروهای سیاسی نیز دنباله رو همین اندیشه هستند) و انگاره دیگری که دموکراسی را ملازم و مکمل امنیت ملی و توسعه فراگیر می داند و معتقد است ظرفیت هایی که دموکراسی برای حضور، مشارکت و نظارت موثر و واقعی مردم در عرصه حکمرانی ایجاد می کند با تقویت ابزارهای نرم حکمرانی، پشتوانه محکمی برای دیپلمات ها و سیاستمداران از یک سو و نظامیان از سوی دیگر ایجاد می کند تا حافظ تمامیت ارضی و منافع ملی باشند و چشم طمع اجانب را از کشور دور خواهد کرد.

بنابراین تلاش هایی که از سوی برخی تریبون داران و رسانه ملی برای سرزنش مردم از انتخاب هایشان، اثبات ناکارآمدی نهادهای انتخابی و انتخاب های صورت گرفته، گره زدن همه مشکلات اقتصادی و معیشتی به انتخاب مردم و عملکرد نهادهای انتخابی؛ و تلاش تبلیغاتی و عملیاتی برای کنارگذاشتن دولت، مجلس و دیگر نهادهای قانونی انتخابی از عرصه تصمیم گیری های کلان و جایگزینی برخی نهادهای انتصابی؛ و نیز زمینه سازی برای حضور و نقش آفرینی بیشتر نظامیان از جمله در جایگاه ریاست جمهوری، تلاش برای یکدست کردن کامل حاکمیت و حتی حذف نهاد ریاست جمهوری و گذار به جمهوری پارلمانی در راستای انگاره اول ارزیابی می شود. در حالی که وجود و پیاده سازی دموکراسی حداقلی با همه محدودیت های موجود، موجب بسط حضور و مشارکت و نظارت مردم بر کانون های تصمیم گیری و عرصه تولید ملی و گسترش ظرفیت نقد حاکمیت و همه ابعاد آن اعم از انتخابی و انتصابی خواهد شد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا