
کمتر از دو روز تا مهمترین آوردگاه سیاسی امسال باقی مانده است و فعالیتهای تبلیغاتی و انتخاباتی نامزدهای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان وارد شمارش معکوس شده است؛ از فردا تا زمان شروع رایگیری. فعالیتهای تبلیغاتی متوقف شده و مردم باید پس از بررسی افکار و دیدگاهها و سوابق نامزدها و مطالعه کافی، نامزدهای مورد نظر خود را مشخص کنند.
آنچه در روزهای گذشته بیش از هر مطلب دیگری مورد تاکید صدا و سیما بوده است و تلاش کرده به اشکال گوناگون و خصوصا در قالب بستهها و گزارشهای خبری و انتخاباتی بدان بپردازد، بحث لزوم ارائه «برنامه» توسط نامزدهاست. واژهای که اگرچه کلیت آن مطلب صحیح و بهجایی است اما به شکل نادرستی به ذهن مردم القا میشود و بنابراین در این نوشتار قصد دارم به این موضوع بپردازم که یک نماینده مجلس شورا یا خبرگان اصولا باید چه برنامهای به مردم حوزه انتخابیهاش ارائه دهد. درباره نمایندگان مجلس خبرگان تکلیف روشنتر است؛ شأن و جایگاه و کارکرد این مجلس اصولا فراتر از مسائل سیاسی، اداری و اجرایی کشور است و آنچه باید از نامزدهای این مجلس دانست و مبنای انتخاب قرار داد، نوع نگاه و رویکرد فقهی و حقوقی ایشان به اصل ولایت فقیه، جایگاه، شأن صفات و شایستگیها، ماموریت و وظایف و اختیارات و نظارت احتمالی بر عملکرد رهبری در چارچوب شرع مقدس و قانون اساسی است.
اما درمورد نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی به واسطه ابعاد سیاسی و رقابتی گستردهتر، این قضیه شکل متفاوتی مییابد. آیا یک نامزد نمایندگی مجلس باید وعدهها یا برنامههایی برای حل مسائل عمومی و اقتصادی کشور مثل گرانی و معیشت و اشتغال و ازدواج داشته باشد و آیا اصولگرایان توان و ظرفیت پیادهسازی چنین برنامههایی را به لحاظ قانونی و اجرایی دارند؟
وظیفه یک نماینده مجلس مشارکت در خطمشیگذاری و نظارت بر اجرای خطمشیهاست و اجرای این خطمشیها برعهده دولت و قوه مجریه است. این دولت است که براساس اسناد بالادستی و نیازسنجیهای ملی و محلی برنامههای توسعه پنجساله و بودجه سالانه مینویسد و تقدیم مجلس میکند و نمایندگان وظیفه بررسی، تایید یا اصلاح و نظارت بر حسن اجرای این برنامهها را دارند. به این اعتبار، توقع ارائه برنامه از سوی یک نامزد منفرد برای اداره کشور امری غیرمنطقی است.
خاصه آنکه در نظام تقنینی کشور ما بیشتر لوایح از سوی دولت تنظیم و جهت تصویب به مجلس تقدیم میشود تا اینکه مجلس راسا نسبت به تدوین طرح اقدام کند. با این اوصاف از نامزد مورد نظرمان چه بخواهیم تا ما را قانع کند که وی نماینده خوبی برای مردم کشور و حوزه انتخابیهاش خواهد بود؟ بر این باور هستم که یک نماینده مجلس یا نامزد نمایندگی باید تلقی و آسیبشناسی دقیق و علمی از وضعیت کشور، حوزه انتخابیه، برنامههای توسعه و روابط دولت و مجلس داشته باشد. اینکه نامزد نمایندگی مجلس چه رویکردی نسبت به دولت حاکم، سیاستها و روش او در اداره کشور دارد؛ ریشههای تخلف و فساد در نظام اداری و اقتصادی را در کجا میبیند و چقدر به ابزارهای قانونی در اختیارش برای مقابله و پیشگیری از آن واقف است. مبانی نظری و ابعاد برنامه ششم توسعه را چگونه ارزیابی کرده و نقاط قوت و ضعف آن را در پیشرفت کشور و منطقهاش در کجا میداند؟ نسبت به قوانین مصوب دوره گذشته یا قوانین در دست اقدام چقدر اشراف داشته و چه رویکردی دارد؟ به فرصتها و تهدیدهای پیش روی یک نماینده مجلس چقدر آشناست و چقدر خود را برای بهرهگیری از فرصتها به نفع کشور و مردم و رویارویی در برابر تهدیدها برای رضای خدا آماده کرده است؟
از ژستهای تبلیغاتی (که آنها هم پیامهایی برای پاسخ به پرسشهای فوق دارند) بگذریم. توجه به دیدگاه نامزدها درباره موارد فوق در کنار تقوای فردی، اصالت خانوادگی، نقوذ ناپذیری و مردمگرایی و توجه بزرگان و اشخاص مقبول شاخصهای مطلوبی است که میتواند به هریک از ما در انتخاب کاندیدای اصلح کمک کند و رای ما به وی متضمن منافع ملی و رضا و قرب الهی باشد.