خیابان شریعتی تصویری برای نسل انقلاب

برای نسل ما دهه شصتی ها، نام دکتر علی شریعتی بیش از هر چیز تداعی گر خیابانی طولانی در پایتخت است که از پیچ شمیران در خیابان انقلاب تا میدان قدس در شمال تهران ادامه دارد. اما مرکز ثقل این خیابان عمارتی است قدیمی به نام حسینیه ارشاد. جایی که به گواهی تاریخ شریعتی تاثیرگذارترین سخنرانی های خود را در فاصله سال های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲ در آن ایراد می کند و در نسل جوان آن روزگار که مهم ترین مخاطبین و مستمعینش بودند، شوری نو می آفریند. کتابخانه های کوچک و بزرگ جوانان آن نسل که پدر و مادرهای ما هستند معمولا اثر یا آثاری از دکتر شریعتی را در خود جای داده بود و گاه هنوز هم به یادگار از آن دوران جای داده است. کویر، فاطمه فاطمه است، پدر و مادر ما متهمیم و… نام هایی است که بر عطف کتاب ها در این کتابخانه ها بارها به چشمم خورده است. اما بسیاری از ماجراها پیرامون دکتر شریعتی از همان حسینیه ارشاد شروع می شود. ساواک و دستگاه حاکم و برخی از روشنفکران روحانیت هر یک از موضعی او را تحت فشار قرار می دهند و حملات و اقدامات و فتاوا علیه او صادر می شود. حرکت در خیابان شریعتی از حسینیه ارشاد به سمت جنوب، وقتی به تقاطع شهید مطهری می رسد، یادآور اختلاف نظرهای شدید این دو متفکر انقلابی چه در دوران همکاری در حسینیه ارشاد و چه بعد از آن حتی پس از انقلاب و فوت شریعتی است. شهید مطهری با پیوستن به اردوگاه روحانیت مخالف شریعتی، معتقد است «صرف نظر از افکار نادرست وی و غرور و اشتباهاتش، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آنها را نسبت به هم سخت بدبین کرد و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت». یا در نامه ای که پس از انقلاب با امضای مشترک وی و مرحوم مهندس بازرگان منتشر می شود، می نویسد:«ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد، تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن، سنت، معارف و فقه اسلامی بی خبر می ماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه می افزود، در مسائل اسلامی- حتی در مسائل اصولی- دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت […] است».

ادامه مسیر به سمت جنوب خیابان شریعتی در نهایت ما را به خیابان انقلاب اسلامی می رساند که البته اجل مهلت نداد تا دکتر ثمره تلاش هایش را در برانگیختن شور انقلابی در جوانان آن روزگار در سال ۱۳۵۷ ببیند.

اما ماجرای دکتر شریعتی با وجود گذشت بیش از ۳ دهه از رحلتش تمام نشده است. همانطور که تردد روزانه هزاران نفر با وسایل و اهداف مختلف از این خیابان همچنان ادامه دارد؛ گفت وگو و بحث و نقد پیرامون افکار و اندیشه های وی در محافل مذهبی، حکومتی و روشنفکری نیز همچنان پابرجاست. روحانیونی که به دلایل مختلف با آراء دینی و مذهبی وی زاویه دارند، روشنفکرانی که او را ایدئولوگ دین به شمار می آورند و آنهایی که نگاهش به مدرنیته را به نقد می کشند همچنان بحث های خود را دنبال می کنند. اما پرسش اینجاست که نسبت نسل ما و نسل های بعد از ما با اندیشه های شریعتی چیست؟ به نظر می رسد که نسل ما نه آن شیفتگی و پیروی پرشور و حرارت برخی از پدرانمان را به شریعتی دارد و نه ستیزه جویی برخی دیگر را تحت تاثیر نظرات روحانیون آن زمان. از نسل ما آنهایی که بیشتر اهل مطالعه و اندیشه اند، تلاش می کنند آثار شریعتی را در زمینه و زمانه خود بخوانند و قضاوت کنند چنانکه گاه در بزنگاه برخی از فعالیت های اصلاحی به آراء و اندیشه های او نیز رجوع کرده اند. اگرچه برخی در ناکامی های ناشی از وضع کنونی زندگی و جامعه شان و مغفول ماندن و به کژراهه رفتن برخی از آرمان های انقلاب، شریعتی را نیز چون دیگر رهبران و مبلغین انقلاب مقصر می دانند.

طرفه اینجاست که برای گروهی از جوانان و نوجوانان نسل بعد از ما، متولدین دهه های دوم و سوم بعد از انقلاب، شریعتی نیز تبدیل به یک سلبریتی فضای مجازی و ابزاری برای جمع آوری لایک و فالوئر شده است. فروکاهیدن آثار و اندیشه های شریعتی-که با وجود موافقت یا مخالفت مان با او و افکارش نمی توان اثرگذاری آن را در مبارزات آن مقطع تاریخ ایران انکار کرد- به مینی مال هایی برای درج در پست های اینستاگرامی و فیس بوکی یا کانال های سرگرمی تلگرامی برای اندکی ژست روشنفکری و اهل فکر بودن که تازه مطمئن نیستیم خیلی از آنها گفته های او باشد، بلیه ای است که در عصر کنونی با آن روبه روییم و البته منحصر و محدود به شریعتی هم نیست. پیامک های شوخی با شریعتی هم جنبه دیگری از این ابتذال فرهنگی است. چنانکه پیش تر اشاره کردم، شریعتی و افکار و اندیشه هایش تمام نشده اما بحث های جدی پیرامون او امروز فقط در محافل روشنفکری در جریان است و آنچه به کف جامعه به ویژه قشر جوان و نوجوان می رسد همین مینی مال ها و شوخی هاست. شاید مشکل در این است که مثل خیلی پدیده ها و افراد دیگر، تکلیف با شریعتی هم روشن نیست. سال هاست بین ستایش و مذمت و حذف شریعتی از عرصه عمومی و تبلیغ و ترویج یا کهنه و نخ نما نشان دادن آثار او برای نسل جوان معطل مانده ایم. شاید برای خیلی ها همین که نامی از شریعتی بر خیابانی از پایتخت و دیگر شهرها باقی مانده، کافی است ولو آنکه در مرکز ثقلش یعنی حسینیه ارشاد جریان فکری دیگری جولان دهد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا