ماه محرم و صفر، همهساله فرصتی است برای بیان فضایل و تجلیل از ایثار و آزادگی مردی که جان خود و نزدیکانش را فدای آرمانهای بلند و انسانیاش کرد. «حسین بن علی علیه السلام» چهرهای شاخص و قابل احترام نه تنها در میان شیعیان بلکه دیگر فرق و مذاهب اسلامی و حتی پیروان دیگر ادیان الهی است. اما راز این خوشنامی و بلندآوازگی در چیست و از آن چه میتوان آموخت؟ حسین(ع) به تمام معنا یک شخصیت انقلابی است. اینکه مفهوم انقلابی به دلیل کثرت استعمال نابجا و اطلاق نادرست به برخی افراد و گروهها در سالهای اخیر معنای خود را از دست داده و گاه به ضد خود تبدیل شده است بحث دیگری است. اینکه میگویم حسین(ع) یک شخصیت انقلابی است یعنی ضد ظلم است. با فساد و کژی و ناراستی در همه شوون آن و در هر جایگاهی که باشد مخالف است. اعتراضش به وضع موجود و شیوه نادرست حکمرانی و ضلم و ستمی که بر مسلمین خصوصا شیعیان میرود را با صدایی رسا بیان میکند، وقتی میبیند گوش شنوایی برای سخنانش نیست و حاکمیت وقعی به اعتراضش نمینهد از جای برمیخیزد و بر ظلم و فساد حاکم میشورد و هزینه این قیام را با جان خود و فرزندان و نزدیکانش میدهد. آیا حسین(ع) نمیتوانست در گوشه امن خود در مدینه بنشیند و از سر مصلحت با یزید بیعت کند و گهگاه غرولندی بیدردسر نثار حکومت کند. امام در خطبه مشهورش در منا در سال ۵۸ هجری و در واپسین سالهای حیات معاویه این رفتار عافیتاندیشانه از علما و بزرگان را با تعریض به دانشمندان یهود صراحتا نقد میکند: «چه بد بود آنچه میکردند و بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد؛ چون آنان از ستمگر میان خود کارهای زشت و فساد میدیدند و نهیشان نمیکردند، به طمع آنچه از آنها به ایشان میرسید و از بیم آنچه از آن میترسیدند، با اینکه خدا میفرماید: از مردم نترسید و از من بترسید». نقد امام در ادامه این خطبه آتشین نیز مستقیما متوجه همان بزرگانی است که بسیاری از ایشان در همان مجلس حضور دارند و مخاطب اویند. اینکه به واسطه جایگاهی که نزد مردم یافتهاند تکالیفی هم دارند و نباید چشم بر ستمی که بر ایشان میرود ببندند: «ای آرزومندانِ به درگاه خدا! من میترسم کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از کرامت خدا به منزلتی دست یافتهاید که بدان بر دیگری برتری دارید و کسی را که به وسیله خدا (بر شما) شناسانده میشود، گرامی نمیدارید با اینکه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید.
شما میبینید که پیمانهای خدا شکسته شده و نگران نمیشوید با اینکه برای یک نقض پیمانِ پدران خود به هراس میافتید. میبینید که پیمان رسول خدا (ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لالها و از کارافتادهها در شهرها رها شدهاند و رحم نمیکنید و درخور مسوولیت خود کار نمیکنید و به کسانی که در آن راه تلاش میکنند وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید. همه اینها همان جلوگیری و بازداشتن دستهجمعی است که خداوند بدان فرمان داده و شما از آن غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید، کاش (در حفظ آن) تلاش میکردید… اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینهها (و تعهدها) را تحمل میکردید، زمام امور دین خدا به شما سپرده میشد و از جانب شما به جریان میافتاد و به شما برمیگشت ولی شما ظالمان را در جای خودتان نشاندید و امور دین خدا را به آنان سپردید تا به شبهه، کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند». وقتی امام با این صراحت، عالمان و صحابه و تابعین را خطاب قرار میدهد و آنان را به واسطه سکوت و سازش و مصلحتاندیشی سرزنش میکند ترسی از آن ندارد که فرداروز و به وقت قیام تنهایش گذارند. سخن او آینه حقیقتنما را برابر چشمان خواص جامعه میگیرد و مسوولیت اجتماعی فراموششده آنان را گوشزد میکند تا حجت بین را بر آنان تمام کرده باشد. این سخن با آنان نیست که سخن حق را میگویند و هزینه آن را پرداخت میکنند ولی سخنشان راه به جایی نمیبرد و صدایشان شنیده نمیشود بلکه خطاب به آنهایی است که چشم بر واقعیت جامعه و ظلم و ستم رواداشته بر مردم و گروههای ضعیف و در حاشیهمانده جامعه بستهاند. در ادامه نیز با بیانی کوبنده به شیوه حکمرانی ظالمانه معاویه و عمالش میپردازد: «بدینسان ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور خود ساختند و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره کردند. در امور مملکت به رای خود تصرف میکنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید میآورند؛ به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار! در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن میگوید، سراسر کشور اسلامی بیپناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند (مردمی) که هیچ دست برخوردکنندهای را از خود ندارند. آنان که برخی زورگو و معاندند و برخی بر ناتوان سلطهگر و تندخویند، فرمانروایانی که نه خداشناسند و نه معاد. شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار و مالیاتبگیری ستمگر و فرمانروای بیرحم بر مومنان است.»
این حسین(ع) هر اندازه اسوه و مقتدای آزادگان و آزادیخواهان و مظلومین عالم است؛ به همان اندازه مطلوب هیچ قدرت جبار و دیکتاتور خودکامهای نیست. چنانکه دیدیم یزید و عمالش با او و اهل بیتش چه کردند و در طول این تاریخ هزار و چهارصد ساله، چه بسیار حکومتهای مستبدی بودهاند که ذکر نام و مناقب او را منع کردهاند تا صدایش به گوش عوام و خواص جامعه نرسد و برخی نیز او را آنگونه که خود خواستهاند و در راستای منافعشان بوده معرفی و تبلیغ کردهاند. حسین(ع) اسوهای برای همه فصول زندگی آدمی است: از مناجات عاشقانهاش در عرفه تا خطبه آتشینش در منا و قیام خونینش در کربلا.
هرماه در عزای تو ماه محرم است
هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین