شایسته سالاری و انتصاب فامیلی

روزنامه جوان روز شنبه در سرمقاله خود، یادداشتی به قلم آقای عبدالله گنجی مدیرمسئول این روزنامه و در دفاع از انتصابات فامیلی دولت جدید منتشر کرد که هم بسیار تعجب برانگیز بود هم واکنش های متعدد و عمدتا منفی در توییتر و سایت این روزنامه را برانگیخت.
من هم یادداشتی در نقد این مطلب و دیدگاه های مندرج در این مقاله نوشتم و آن را ابتدا برای خود روزنامه جوان فرستادم که تمایلی به انتشارش نداشت و روزنامه اعتماد آن را روز دوشنبه در صفحه اولش کار کرد.
پیشنهاد میکنم قبل از خواندن مطلب من، ابتدا سرمقاله آقای گنجی را در لینک زیر مطالعه کنید:
http://www.javann.ir/004TyT

بیش از سه ماه از شروع به کار رسمی دولت سیزدهم می‌گذرد و ترکیب کابینه و بخش‌هایی دیگر از دولت تاحد زیادی روشن شده و در دستگاه‌های ستادی و استانی نیز مدیران در حال چینش همکاران خود برای تصدی جایگاه‌های مدیریتی هستند. با همه وعده‌هایی که پیش‌تر در باب شایسته‌سالاری در انتصاب مدیران داده شده بود اما به نظر می‌رسد مدل انتخاب و انتصاب مدیران در سطوح مختلف دولت (خصوصا سطوح ارشد) موجب بروز انتقادات جدی حتی در میان برخی حامیان این دولت شده است و از دید برخی صاحب‌نظران و چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای حامی و منتقد دولت یکی از نقاط ضعف اصلی و پاشنه آشیل دولت جدید محسوب می‌شود (به عنوان نمونه مطالعه نظرسنجی روزنامه قدس از برخی چهره‌های سیاسی را پیشنهاد می‌کنم). آنچه در این میان حساسیت‌برانگیزتر شده فراتر از برکشیدن همفکران و همشهری‌ها (که پیش‌تر هم رایج بوده) و هم‌دانشگاهی‌ها (که به علت گذشتن از حد اعتدال باعث افزایش حساسیت جامعه روی یکی از دانشگاه‌های خاص شده است)، انتصاب‌های فامیلی و خانوادگی است. در جامعه‌ای که افزون بر فشارهای اقتصادی و معیشتی کمرشکن، سال‌هاست از تبعیض و رانت و فساد و بی‌عدالتی نیز آزرده است پذیرش و تحمل این ‌یکی بسیار دشوار می‌نماید. در شرایطی که بسیاری از حامیان پروپاقرص این دولت نیز در قبال این موضوع یا منتقدند یا لااقل یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، موضع‌گیری سردبیر محترم روزنامه جوان در حمایت تمام‌قد از فرزندان و منسوبین مدیران کشور و مظلوم جلوه دادن ایشان در یادداشتی با عنوان «انساب و انتصاب» در سرمقاله روز شنبه بیست و دوم آبان ماه این روزنامه محل تعجب و البته تاسف فراوان شد. نگارنده در آن یادداشت با طرح مغالطات متعدد و استدلال‌هایی ضعیف تلاش کرده تا از این روند غیرمرضیه (یعنی انتصاب و برکشیدن اقوام و منسوبین مسوولان رده‌های مختلف کشور) رفع اشکال کرده و آن را عین عدالت و اعاده حقوق پایمال شده این قشر نشان دهد. عباراتی از جمله «به نظر می‌رسد بعضا ریسمان‌هایی ساخته‌ایم که خود را گرفتار و تربیت‌یافتگانِ در منازل معتقدین به انقلاب اسلامی را مساله‌دار می‌کنیم. یکی از مسوولان فرهنگی کشور بغض کرده بود که فرزندم می‌گوید «تا کی باید به پای شما بسوزم» و جواب دادم «تا زنده‌ام.» یا «در سال‌های اخیر مدرک و سند جدی برای تاثیر اقوام در اکثر انتصابات یافت نشده است» و از این دست مبانی و استدلال‌های مغشوش که برای هر یک می‌توان مثال‌های نقض متعدد ذکر کرد در این یادداشت فراوان است. اما جناب گنجی دو پرسش مهم هم در این یادداشت مطرح کرده‌اند: «سوال اساسی این است که اگر فرد توانمند و قابل، نزدیکانی در درون حکومت دارد، چه باید بکند؟ چگونه باید ثابت کند من خودم هستم… سوال اساسی این است که باید فرزندان منتسبین به جمهوری اسلامی چه کار کنند؟ آن که تحصیلکرده است باید چگونه مورد استفاده قرار گیرد؟» سوال بسیار خوبی است و من هم می‌خواهم آن را از زاویه دیگری بپرسم. «فرد توانمند و قابلی که نزدیکانی در حکومت ندارد و به کسی منسوب نیست چه باید بکند و چگونه توانمندی خود را به منصه ظهور برساند؟» من هم با بهره‌گیری از ظرفیت افراد شایسته و متعهد و علاقه‌مند به کشور و نظام -فارغ از نام و نسبت و قوم- در جایگاهی متناسب با توانمندی آنها مخالفتی ندارم اما چگونه می‌توان تضمین کرد که فرصت برابر برای دیده ‌شدن، ارزیابی شدن و انتخاب شدن برای همه آحاد جامعه و شایستگان کشور فراهم است؟ اگر توانستیم فرصت برابر برای شناسایی و ارزیابی همه شایستگان و استعدادهای بالقوه فراهم کنیم و از دل ابزارها و آزمون‌های استاندارد و ارزیابان بی‌طرف و حرفه‌ای، فرد شایسته‌ای را برای تصدی مسوولیتی برگزینیم چه فرزند رییس‌جمهور باشد چه یک کارگر ساده در یک استان دورافتاده جایش روی چشم همه است و دهان مخالفین هم بسته خواهد شد. اما انصافا چند نفر از منسوبین مسوولان کشور که در سال‌های اخیر در جایگاه‌های مدیریت قرار گرفته‌اند حایز چنین شرایطی هستند؟ ضمن آنکه نصب افراد امین و مورد اعتماد در برخی مناصب مانند مسوول دفتر یا مدیر حوزه ریاست یا بازرسی‌های ویژه قابل پذیرش است اما نمی‌شود به این بهانه اقربا را برکشید و دیگران را کنار گذاشت، ضمن آنکه ایجاد فضای اعتماد و جذب حداکثری و جلب قلوب هنر مدیر است و مدیری که نتواند افکار و دل‌های همکارانش را با خود و در جهت چشم‌انداز و برنامه‌هایش همراه کند فاقد توانمندی‌های لازم برای مدیریت و رهبری است. خروجی این تفکر (بی‌اعتمادی و قبول نداشتن بدنه سازمان و مدیران پایه و میانی) منجر به عدم همراهی آنها و ناتوانی سازمان در دستیابی به اهدافش خواهد شد که شواهدی از آن در بسیاری از سازمان‌های دولتی قابل مشاهده است.

فرموده‌اید: «مسوولان بیشتر از بقیه به تحصیل فرزندان اهمیت می‌دهند و آن جوان تحصیلکرده دوست دارد در کشور موثر واقع و دیده شود.» امروز بسیاری از اقشار مردم حاضرند از نان شب‌شان بزنند و چند شیفت کار کنند تا فرزندان‌شان تحصیلات عالیه داشته و به مدارج بالای علمی و اقتصادی و اجتماعی برسند. همین الان هم اگر می‌توانستیم عدالت آموزشی را در کشور محقق کنیم آن وقت می‌دیدید چه استعدادهایی در اقصا ‌نقاط این کشور وجود دارند که می‌توانستند در شرایط و رقابتی برابر در بهترین رشته‌ها و دانشگاه‌های کشور تحصیل کنند. جوانانی که احتمالا نه خودشان نه خانواده‌شان به چشم حضرتعالی و همفکران‌تان نمی‌آیند. ادعای جنابعالی در توجه بیشتر مسوولان به تربیت و تحصیل فرزندان‌شان بیشتر متناسب با اوضاع اجتماعی و فرهنگی عهد قاجار است تا عهد حاضر و لابد با همان مدل ترجیح می‌دهید خدمات دیوانی و مسوولیت‌های سیاسی و اجتماعی از پدر به پسر برسد. قیاس کرده‌اید «در پیشینه قرآنی و دینی ما به‌کارگیری منسوبان سالم و کارآمد نه ‌تنها منع نشده است بلکه می‌توان گفت کسی که دارای هوش و ذکاوت و مدیریت است طبیعتا اطرافیان نیز می‌توانند دارای چنین استعدادی باشند.» و نیز «بدون تردید یک شخصیت مومن، انقلابی، دور از زخارف دنیا و یک‌رنگ، فرزندان، برادران و خانواده را نیز از نظر تربیتی متاثر می‌کند (مانند دهه ۶۰). این تربیت‌یافتگانِ با صلاحیت چه کاری باید بکنند؟» قیاس‌تان با انبیای الهی و شرایط دوران دفاع مقدس اساسا مع‌الفارق و بلاموضوع است. امر نبوت و ابلاغ رسالت از جناب خداوند تفویض می‌شود چنانکه برای برخی فرزندان و نزدیکان انبیای الهی شد و برای برخی دیگر نشد. رفتن به جبهه هم نشانه ایثار و گرفتن جان در کف دست است و چه ارتباطی به مناصب مدیریتی پر زرق و برق دارد؟ نکند شما هم باورتان شده که مسوولیت گرفتن در نظام جمهوری اسلامی مثل رفتن روی میدان مین است؟ تازه شما که به تاریخ استناد می‌کنید (و ان‌شاءالله مراعات کردید که ولایت و وصایت امیرالمومنین(ع) از پیامبر اکرم(ص) را برای دفاع از انتصابات فامیلی در دولت کریمه شاهد مثال نیاورید) بفرمایید اگر انتصاب فامیلی خوب است چرا به انتصابات خلیفه سوم ایراد می‌گیریم؟ او هم داماد خود را که امین و معتمدش بود همه‌کاره حوزه خلافت نمود و دیگر اعضای عشیره و قبیله و فامیلش را به مناصب مهم گمارد. نتیجه چه شد؟ در همین دوران انقلاب اسلامی نیز چه تعداد از پرونده‌های مفاسد آقازاده‌ها مطرح شد (و بسی هم صدایش درنیامد) که هزینه‌های زیادی برای نظام ایجاد کرد. برادر بزرگوار، امر معصوم و ولی خدا از من و شمای انسان عادی ممکن‌الخطا جداست. کوتاه سخن اینکه اگر واقعا دغدغه مظلومیت جوانان شایسته و عدم بهره‌گیری از قابلیت‌های ایشان را دارید چه بهتر که این دغدغه شما شامل حال همه جوانان کشور شود. چنانکه گفته‌اید از قرار داشتن نزدیکان‌تان در جایگاه‌های مدیریتی مبرا هستید بهتر است به این طرف میز بیایید و از قلم و رسانه‌تان برای مطالبه شایسته‌سالاری، عدالت و شفافیت در تصمیمات و انتصابات و فرصت برابر برای همه شایستگان کشور دفاع کنید. باشد که همگی رستگار شویم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا