خط مشیگذاران اعم از آنکه در دولت یا در پارلمان حضور داشته باشند برای رویارویی با مسائل عمومی و تدوین خــط مشی برای این مسائل- که در نهایت میتواند به وضع قانون منتهی شود- نیازمند تحلیل و بررسی و اندیشه دقیق و عمیق در باب مساله مورد بحث، بدیلهای گوناگون حل آن و آثار و تبعات و هزینههای هر یک هستند. اگرچه فرآیند انتخاب هردوگروه، سیاسی است اما خطمشیگذاران مستقر در نهاد دولت عموما از بدنه کارشناسی دانشی و مجربی برخوردارند که میتواند در این فرآیند تحلیل نظری و منطقی مسائل و بدیلها به ایشان یاری رساند اما در بسیاری از موارد نمایندگان پارلمان از این ظرفیت بیبهرهاند. نماینده پارلمان در بهترین حالت در یک حوزه علمی یا حرفهای متخصص است ولی مشغلههای سیاسی گوناگون فرصت چندانی برای طی فرآیندهای مطالعاتی و تحلیلی برای بررسی مسائل برای وی باقی نمیگذارد، طرفه آنکه بسیاری از نمایندگان پارلمان از همین تخصص محدود نیز بیبهرهاند و عوامل سیاسی یا قومی زمینه انتخاب ایشان را در حوزه انتخابیه فراهم آورده است. افزون بر مشارکت در فرآیندهای خط مشیگذاری، نمایندگان مجلس (به ویژه در ایران) مرتبا از طریق نطقها و تذکرها یا گفتوگو با رسانهها در حال اعلام مواضع و دیدگاههای خود هستند و این مواضع و رفتارهای ایشان از سوی مردم و اصحاب رسانهها مدام در حال پایش و تحلیل است. برای حل این چالش- یعنی محدودیت تخصص یا عدم تخصص نماینده در برخی مسائل عمومی- و برای اطمینان از تلاش و دقت وی برای احقاق حقوق مردم در عین التزام به گرایشهای سیاسی و فراکسیونی، ابزارهای چندی در نظامهای خط مشیگذاری دنیا و کشور خودمان طراحی شده که یکی از مهمترین آنها کانونهای تفکر است. این کانونها معمولا در مراکز علمی مانند دانشگاهها، پژوهشگاهها، اندیشکدهها و انجمنهای علمی تخصصی مستقر هستند و فراتر از انجام طرحهای پژوهشی عادی، بهطور ویژه روی مسائل و خطمشیهای عمومی و تحلیل و ارزیابی آنها تمرکز دارند و خروجی مطالعات و مباحث آنها بهطور مشخص در قالب گزارشهای سیاستی به چاپ میرسد. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، مرکز مطالعات راهبردی ریاستجمهوری و مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام مهمترین مراکزی از این دست در حکومت جمهوری اسلامی ایران هستند اگرچه مراکزی نیز در برخی وزارتخانهها و دانشگاهها با این ماموریت شکل گرفته است لیکن میزان ارتباط نمایندگان و دریافت مشاورههای تخصصی و سیاستی از اینگونه مراکز محل ابهام است. ضمن آنکه در بسیاری از نظامهای سیاسی جهان، این کانونهای تفکر در احزاب فعال هستند و خروجی جلسات علمی و مطالعات پژوهشی ایشان در اختیار نمایندگان یا مدیران سیاسی عضو این احزاب قرار میگیرد تا مواضع و تصمیمات و رفتارهای خود را بر آن مبنا تنظیم کنند. مداقه در برخی مواضع و سخنان و رفتارهای برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که آخرین مورد آن آتش زدن پرچم امریکا در صحن علنی مجلس بود و در آن مقطع زمانی حساس پس از اعلام خروج امریکا از برجام مقابل دوربینهای تلویزیونی و رسانهای اتفاق افتاد، نشان میدهد برخی از نمایندگان محترم نهتنها خود روی این مواضع و اقدامات مطالعه چندانی ندارند بلکه تمایلی به مشورت با کانونهای تفکر تخصصی نیز نداشته و مواضع و اقدامات خود را بیش از کانونهای تفکر با «شبکههای هیجان» تطبیق میدهند. در اینگونه اقدامات که شوربختانه نزد برخی از نمایندگان مجلس بیسابقه هم نیست و البته ارتباط مستقیمی با گرایش سیاسی ایشان هم ندارد، محاسبه منافع ملی و تصویر این رفتار در چهره درونمرزی و برونمرزی پارلمان و نظام، کمترین جایگاهی نداشته و غلیان احساسات شخصی یا اشارات دریافتی از برخی محافل و گعدهها تعیینکننده است و این روند گاه تا تصویب قوانینی نیز ادامه مییابد که آثار زیانبار آن تا مدتها کشور و مردم را آزار میدهد. به هر روی تا فرآیندهای بررسی صلاحیت نامزدها و شیوههای تبلیغاتی و جلب حمایتهای مردمی و… شفاف و اصلاح نشود و نمایندگان محترم خود را ملزم به دریافت نظرات و مشاورههای تخصصی در همه موارد و وظایف نمایندگی ندانند ناگزیر از تکرار این اتفاقات و تحمل هزینههای آن در آینده خواهیم بود.