«محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت، در خاندان شرافتاقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیانکردند و حکیمان در وصفش اندیشه نمودند. او پاکدامنی بی نظیر،هاشمی نسبی بی مانند و بی مانندی از اهل مکه بود.
حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانتها و اخلاق نبوت سرشتهشده بود. اوصاف خویشتنداریهای رسالت بر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهی عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمی پروردگار او را به سرانجامش منتهی ساخت. خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهای دانش وسرچشمههای حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت بربندگان و بهار جهانیان باشد.»
در آستانه سالروز رحلت غمبار نبی مکرم اسلام(ص) که شخصیت خودش و وصف تلاش و مجاهدتش با چنین جملاتی به بیان فرزند دانشمندش حضرت امام صادق(ع) تشریح شده است طرح این سوال تلخ اما مهم ضروری است که چرا در میان امت و پیروان چنین پیامبری شاهد این حجم از خشونت و ستم و بی اخلاقی هستیم؟ طرح این سوال بدین معنی نیست که در میان ملت ها و پیروان ادیان و مکاتب دیگر چنین رویههایی نیست و فقط منحصر به امت اسلام است اما آموزه های نبی مکرم اسلام که مبتنی بر ترویج اخلاق الهی و مکارم اخلاقی و بسط صلح و رواداری در بین مخلوقات است از امت اسلامی توقع دیگری ایجاد می کند.
شاید بتوان پاسخ این پرسش گزنده را در بسط و رواج قرائتهای یکسونگرانه و قشری از سنت نبوی و فلسفه رسالت مصطفوی است که آن را به کسب و اشاعه و اعمال قدرت فرومی کاهد و قدرتطلبی و قدرتنمایی را در مدار و مرتبهای فراتر از اخلاقمداری تلقی می کند. این اندیشه خطرناک گاهی در منش داعشی رخ می نماید که افرادی با نماد نام خداوند و رسول مهربانیها و تکبیرگویان فجیعترین جنایات را در حق همکیشان خود مرتکب می شوند و نظامی آنارشیستی را به نام احکام اسلام پایهگذاری می کنند که در آن هیچ عمل غیراخلاقی و غیرانسانی قبیح نیست و گاه تشویق هم می شود و تازه برخی باد به گلو می اندازند که «حقیقت اسلام همین است.»
گاهی در رفتار حکام مرتجعی رخ می نماید که نام خادم الحرمین را یدک می کشند و زن و مرد و کودک مسلمان کشور فقیر همسایه را به بهانه واهی نسل کشی می کنند؛ شهروند خود را در کشور غریب به آسانی بسمل کردن مرغی سر می برند و مثله می کنند و پول بی حساب نفت را به پای حکام جنایتکار امریکا می ریزند و با دشمن آشکار مسلمین(اسرائیل) در نهان و آشکار پالوده می خورند.
گاه نیز در برخی مسلمانان سیاستمدار وطنی متجلی می شود که از هیچ دروغ و تهمت و تخریبی در حق رقیب برای کسب قدرت فروگذار نمی کنند و این همه را به نام اسلام انقلابی و دفاع از حریم ولایت انجام می دهند و طرفه آنکه جریان روحانیتی که لباس پیامبر بر تن دارد و مکلف به تبلیغ حقیقت آیین محمدی(ص) است از یک سو آگاهانه و عامدانه تلاش می کند این اندیشه ناصحیح را تئوریزه کند و بر رسالت نبی مرسل(ص)، جامه قدرت طلبی و سیاست بازی بپوشاند و حقیقت آن را که اخلاق مداری و ترویج مکارم اخلاقی است کم اهمیت نشان دهد و توطئه دشمن در طول تاریخ بنامد و از دیگرسو برای عملیاتی کردن این تئوری، حتی حرمت مراجع عظام و بزرگان حوزه دین و علم و عمل محمدی(ص) را نیز نگاه نمی دارد. از فساد گسترده و رشوه و پارتی بازی و دیگر اشکال حق کشی و بی اخلاقی هم نباید گذشت که در همه لایههای جامعه ایران و دیگر جوامع مسلمان به وفور قابل مشاهده است.
توجه به این نکته ضروری است که می توان به اخلاق و قدرت به عنوان دو گونه تعامل یا دو شیوه ارتباط نگریست. در اخلاق این تعامل یک ارتباط همدلانه و مبتنی بر پذیرش تفاوت دیگری است و این جوهر اخلاق را تشکیل می دهد. اما در ارتباط قدرت گرایانه، یک تعامل طردگرایانه با دیگری برقرار می شود و تلاش فرد در آنجا بر یکسان سازی و شبیه کردن دیگران به خود و تحت الشعاع قرار دادن یا در سیطره قدرت درآوردن دیگری استوار است. براین اساس مصادیقی که در سطور فوقانی برشمردم براساس همین رویکرد و روش قابل تحلیل و تفسیر است.
به نظر می رسد حلقه مفقوده امت اسلامی در شرایط کنونی بازگشت به فلسفه اصلی و هسته مرکزی رسالت نبوی یعنی اتکا و اتصال به مکارم اخلاقی است که در همه شئون و جنبههای حیات امت اسلامی در سطوح فرد و جامعه و نهادها روز به روز کمرنگتر می شود. شرایط کنونی بی شباهت به توصیفی که امیرمومنان از فضای برانگیخته شده پیامبر ارائه می کند نیست:« او را برانگیخت، حالی که مردم سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را میپیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگی خواهیشان به فرودستی انداخته، از نادانی گرفتار. او که درود خدا بر وی باد، خیرخواهی را به نهایت رساند، و از طریق حکمت و موعظه نیکو مردم را به خدا خواند.» درک و آموختن و کاربست این حکمت ها و مواعظ و اصول اخلاقی -مبتنی بر صلح طلبی و رواداری- آنگونه که واقعا هست و در متن آموزههای اسلام رحمانی و عمل اسوههای واقعی تدین و اخلاق قابل فهم است نه آنگونه که قرائتهای سلفی و ارتجاعی نمایش می دهند یا برخی از تریبون داران متصل به محافل قدرت و ثروت برای مطامع سیاسی و جناحی و اقتصادی خود تفسیر می کنند شاید چاره کار امت چندپاره و آشفته محمد(ص) باشد..