فرزند زمینه و زمانه خویش

معمولا در هر گپ و گفت دوستانه ای با استادان پیشکسوت یا جوان ذکری از ایام قدیم و دوران دانشجویی خودمان و خودشان هم به میان می آید و در دل ذکر این خاطرات صحبت به مقایسه فضای دانشجویی گذشته و امروز هم می رسد و معمولا نتیجه، ابراز تاسف و حسرت از پسرفت فضای دانشجویی است. با آنکه خودم هم بسیاری اوقات چنین احساسی دارم اما همواره برایم این پرسش مطرح است که فارغ از قضاوت و احساس شخصی آیا این پنداشت واقعا صحیح است و اگر هست چرا جنین شده و اگر نیست چرا چنین پنداری وجود دارد؟

برای پاسخگویی صحیح به این پرسش توجه به این نکته ضروری است که «آدمی فرزند زمانه خود است». هر فرد و جریانی را باید در بستر زمینه و زمانه خودش بررسی کرد وگرنه وقوع انواع خطاهای ادراکی دور نیست. شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تکنولوژیک و اجتماعی همگی در شکل دهی زیست و رفتار و اندیشه دانشجویی موثر است. شرایط برگزاری کنکور و رقابت موجود برای ورود به دانشگاه، مقطع تحصیلی دانشجو و نسبت تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی به کل دانشجویان، امکان تحصیل در شهر محل زندگی یا در شهر دیگر، زندگی در منزل پدری یا خوابگاه و خانه دانشجویی و … همگی در شکل گیری اندیشه و رفتار دانشجویان مهم است. شاید دانشجویانی که در نیمه دوم دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ در محیط دانشگاه بوده اند و البته سال‌های پس از آن را هم با دانشگاه ارتباط داشته اند تفاوت محسوس آن سال‌ها را با سال‌های بعد از آن درک می کنند. فرجی که بعد از شدت دولت سازندگی در عرصه آموزش عالی ایجاد شد و حسن القضای پیش از سوء القضا در سال‌های دولت مهرورزی به ویژه در سالهای پایانی دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰. دولت اعتدال هم علیرغم وعده های فراوانی که برای بهبود فضای دانشگاه داد و گشایش‌های اندکی که ایجاد کرد نتوانسته توقعات دانشجویان و استادان و فعالان دانشجویی را برآورده سازد. البته این مطالب صرفا محدود به کنش‌ها و فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه نیست و صرفا هم آزادی عمل تشکل های آزاد و منتقد و اصلاح طلب را شامل نمی شود. فعالیت های فرهنگی و هنری، صنفی، اجتماعی، قلمی و حتی علمی و ورزشی هم در این دایره جای دارند. باور من این است که دانشگاه باید بتواند هر دانشجو را علاوه بر تحصیل در رشته خودش و فعالیت مطالعاتی و علمی در آن، حداقل در یک رشته و حوزه فوق برنامه و غیردرسی هم فعال کند و البته این به معنی ایجاد انگیزه برای فعالیت موثر و تشکیلاتی در آن حوزه است. در آن دوره ظرفیت های متعددی برای فعالیت های غیر درسی دانشجویان وجود داشت و هریک می توانست گروهی از دانشجویان علاقمند را برای فعالیت و کنشگری به خود جذب کند. بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی، تشکل های سیاسی مثل جنبش عدالتخواه و …، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، کانون های فرهنگی و هنری، نشریات دانشجویی، انجمن ها و تشکل های قومی و زبانی، انجمن های علمی، انجمن صنفی، انجمن های ورزشی و … تقریبا این ظرفیت را داشتند که هر دانشجوی علاقمندی را برای فعالیت فوق برنامه به خود جذب کنند و عموما رقابت سازنده‌ای بین آنها وجود داشت و این رقابت باعث پویایی و شکوفایی و بالندگی کلیت دانشگاه و جریان دانشجویی بود. در سال‌های بعد بسیاری از این تشکل ها یا تعطیل شدند یا به محاق رفتند و بسیاری از این ظرفیت ها معطل ماند و انرژی فزاینده دانشجویانی که در آنها فعالیت می کردند یا سرکوب شد یا به مسیرهای نامناسب دیگری هدایت شد.

تفاوت محسوس دیگر مطالعه و گرایش به کتاب و روزنامه و دیگر مطبوعات است. یکی دوسال پیش دریکی از کلاس های مقطع کارشناسی برای دانشجویان جلسه ای را به بازدید از کتابخانه دانشگاه و آشنایی با بخش های مختلف آن اختصاص دادم. در محل کتابخانه متوجه شدم غالب دانشجویان آن کلاس- که سال دوم و سوم نیز بودند- برای اولین بار است که وارد کتابخانه دانشگاه شده اند.در دوره ای که دانشجویان حتی حوصله مطالعه کتاب های درسی خود را هم ندارند و به دنبال منابع سهل‌الوصول و راحت‌الحلقوم هستند توقع مراجعه مکرر به کتابخانه و مطالعه کتاب های غیردرسی یا جانبی یا روزنامه و مجله کمی بی مورد به نظر می رسد.

اما برخی نقاط امیدوار کننده هم هست. دانشجویان این نسل بیش از نسل من به حقوق خود آگاه شده اند و البته بیش از نسل من حقوق خود را مطالبه می کنند. اگر استادی بارعلمی نداشته باشد، اگر کارمندی با آنان بد یا خلاف مقررات برخورد کند یا بی‌دلیل از انجام کارشان سرباز زند، اگر حرفی یا موضعی خلاف نظرشان گرفته شود به راحتی و بدون بسیاری از ملاحظات و نگرانی هایی که من و هم نسلانم داشتیم می تواند حق خود را طلب و پیگیری کند و در مقابل استاد موضع و تفکر خود را به راحتی و بدون لکنت مطرح نماید. دانشجوی امروز عقد اخوت با هیچ جریان فکری و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ندارد و به راحتی هرکسی را به بوته نقد می کشد. شاهد آن جنبش های راستگرای دانشجویی که با شجاعت در برابر سبک زندگی و رفاه طلبی برخی ائمه جمعه و روحانیون معروف می ایستند و تشکل های چپگرایی که شدیدترین انتقادها را روانه روحانی و دولتش و نیز سران جریان اطلاحات می کنند.

به هر روی جریان و حیات دانشجویی زنده است و راه خود را منطبق با زمانه خود ادامه می دهد. شاید بد نباشد من و هم‌نسلان و بزرگ‌ترهای من تلاش کنیم فهم بهتری از این زیست و زمانه داشته باشیم و در خاطرات خود متوقف نشویم. چنانکه مطالعه و آگاهی و اشراف بیشتر بر تاریخ خودش و تحولات جامعه در برگزیدن درست ترین مسیر به دانشجویان کمک خواهد کرد. 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا