در جستجوی معنا

سازمان‌ّ‌ها در سال‌های اخیر با افراد متعددی مواجه شده اند که علیرغم برخورداری از دریافتی های مطلوب، مشاغل سطح بالا و قرارگیری در سطوح مدیریتی ارشد، مسیرهای شغلی جذاب و خوش آتیه و حتی محیط‌های کاری یادگیرنده دچار بی انگیزگی مفرط، ناشادی و درجات گوناگونی از افسردگی شده اند و برخی از آنها نسبت به ترک سازمان اقدام می کنند که هزینه‌های مادی و انسانی سنگینی را به سازمان تحمیل می کند. حال پرسش اینجاست که این افراد علیرغم برخورداری از چنین شرایط شغلی وسوسه انگیزی از چه کمبودی رنج می برند که نمی توانند از کار و زندگی خود لذت برند؟ این معضل آنجا اهمیت بیشتر و ابعاد گسترده‌تری می ‌یابد که درنظر بگیریم این افراد و سازمان‌ها جزء محیط بزرگ‌تری به نام جامعه هستند. سازمان‌ها ورودی‌های خود را از جامعه می‌گیرند و خروجی‌های خود را نیز به جامعه تحویل می‌دهند و این جریان در بعد انسانی ملموس‌تر و پررنگ‌تر است.

جهان غرب و جامعه علمی و سازمانی آن تقریبا از سه دهه پیش تلاش کرد با طرح مفهوم «معنویت» و بازگشت جدی و پردامنه به مفهوم«اخلاق» به این پرسش چالش برانگیز پاسخ گوید. مفاهیمی که در سال‌های پیش از آن تحت سلطه اندیشه‌های نئولیبرالیستی و سوداگرانه نه تنها محلی از اعراب نداشتند بلکه در مواردی تابو نیز محسوب می شدند خاصه در مواردی که با دین پیوند می خوردند. جامعه علمی غرب، مفهوم معنویت در سازمان را با نگاهی انسان محور و متکثرگرا مطرح کرد و معنویت دینی را به عنوان یکی از برش‌های این دایره گسترده تلقی کرد. در این نگاه به نحوه ارتباط انسان با چهار حوزه موجود برتر(خدا)، درون فردی، میان فردی و برون فردی(محیطی) اشاره می شد و تلاش می کرد حساسیت انسان سازمانی را نسبت به ارتباطات خود با این چهار حوزه برانگیزد. اما شاه بیت مفهوم معنویت در این نگاه «جستجوی معنا» برای کار و زندگی بود. به تعبیر مولانا:

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

انسان سازمانی در این فضا، به دنبال آن است که افزون بر مزایا و مواهب مادی و مالی و شغلی که از سازمان یا جامعه کسب می کند به «معنا» و «هدف غایی و متعالی» کار خود و جایگاهش در سازمان و نیز سیر حرکتی و مقصد نهایی سازمان نیز واقف شود. علاوه بر این نگاه‌، با بروز و شیوع پدیده‌هایی نظیر فرسودگی شغلی، اعتیاد به کار و …، ترسیم مرزهای کار و زندگی و برآورد میزان تعلق فرد به سازمان و شغلش، خانواده، جامعه و در نهایت خودش اهمیت یافت.

در این میان چالش‌های فکری جدیدی نیز مجال بروز و ظهور یافت. اینکه در ترویج معنویت و جستجوی معنا و هدف، فرد دارای اولویت و اصالت است یا سازمان. به تعبیر دیگر آیا معناجویی، غایت گرایی و معنویت‌خواهی در سطح فرد موضوعیت دارد یا در سطح سازمان یا هردو؟ آیا اگر هریک از افراد سازمان یکایک با تعریف شخصی خود به سمت معنویت گرایش یابند آنگاه سازمان نیز یک سازمان معنوی خواهد بود؟ یا اصولا ترویج معنویت و اندیشه‌های غایی در سطح سازمان(ابعاد ساختاری و محتوایی) و تلاش های رهبران آن ریشه می گیرد؟ به علاوه اینکه اگر قائل به تکثرگرایی در معنویت و اصالت برداشت‌های شخصی کارکنان از مفهوم معنویت و مسیر دستیابی و تقویت آن باشیم-چنانکه در نسبیت گرایی های پسامدرنیستی عنوان می شود- منجر به تعارض و نقض غرض نمی شود؟ چنانکه این چالش در سازمان های چندفرهنگی و چندملیتی نمود بیشتری دارد. دیگر اینکه اگر فرض کنیم سازمان هم در ترویج گرایش به معنویت دارای نقش و جایگاه است چه ابزارهایی در اختیار دارد تا امری را که کاملا فردی می نماید به روشی جمعی اداره و حمایت کند؟

پاسخگویی و رفع این چالش‌ها منجر به توسعه ادبیات نظری معنویت و طرح مفاهیمی همچون «رهبری معنوی» و «هوش معنوی» در فضای مدیریت و سازمان شد. نظریه پردازان علیرغم اینکه برای معنویت شانی فردی قائل هستند اما در عین حال رهبران و فرصت های در اختیار ایشان مانند شکل دهی به فرهنگ سازمانی، تدوین و اشاعه چارچوب‌های ارزشی، جهت گیری نظام‌های پاداش و پیشرفت شغلی  و برخی از شئون مدیریتی نظیر شناورسازی زمان کار، تعریف کارهای تیمی وتنظیم ارتباطات بین فردی، پذیرش و احترام به اعتقادات مذهبی و مناسک عبادی کارکنان و درنظر گرفتن زمان و فضای مناسب برای پرداختن به آن را در ترویج معنویت سازمانی موثر و کارساز می دانند.

شاید اشاره به این نکته حالی از لطف نباشد که سالها پیش از طرح مباحث معنویت در غرب، اصناف و مشاغل و پیشه وران در ایران با بهره گیری از آموزه‌های اسلامی و ترکیب آن با فرهنگ باستانی ایران نسبت به تدوین و اشاعه و آموزش سینه به سینه آداب معنوی صنف و حرفه همت گمارده اند که به «فتوت نامه» مشهور است. در این فتوت نامه ها نسب هر حرفه به یکی از انبیا و اولیا می رسید و ابزارها هرکدام از جایگاهی مقدس و سمبلیک برخوردار بودند. ضمن آنکه برخی مناسک و اذکار در حین انجام هریک از فعالیت های شغلی توصیه می شد. درانتهای این نوشتار اشاره­ای به فتوت­نامه­ی چیت­سازان[۱] می شود:

” اگرپرسند که افعال چیت­سازی چند و کدام است؟ جواب بگو اول، با طهارت بودن، و راست گفتن و راستی را در کار خود پیشه کردن، و کم سخن بودن، و چراغ پیران روشن کردن، و به ادب خود را نگاه داشتن.”     ” اگر پرسند که قالب (منظور قالب چوبی است که در چاپ قلمکار استفاده می­شود.) چه چیز است و پشت قالب چیست و روی قالب چیست و قالب مقدم است یا صندوق و خطبۀ قالب چیست و استاد که ترا روی براه کرد بتو چه گفت؟  جواب بگو: قالب کسوت پیر است؛‌ و پشت قالب توکل است،‌ و روی قالب صورت پیر است؛ و بصورت صندوق مقدم است، و بکار قالب،و … و استاد که مرا روی براه کرد مراگفت: که با مردم و با خَلق بخُلق باش.”(صراف،۱۳۷۰)”

[۱] چیت­سازی: نوعی چاپ پارچه­ با باسمه­های چوبی که در اصطلاح امروزی به­آن قلمکار گویند. 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا