فوتبال برای مردم

فوتبال در ایران سابقه­ ای بیش از یک قرن دارد و از اولین بازی تیم ملی فوتبال ایران بیش از هشتاد سال می گذرد. هفتاد و پنج سال پیش فدراسیون فوتبال ایران به عضویت فیفا درآمده و تقریباً از شصت سال پیش مسابقات باشگاهی فوتبال در سطوح مختلف و با افت و خیزهای فراوان برگزار شده است. هزاران نفر در این سال­ های طولانی لباس تیم ­های باشگاهی و ملی ایران را در رده ­های سنی مختلف پوشیده ­اند و میلیون­ ها نفر در استادیوم­ های کوچک و بزرگ برای موفقیت تیم­ های موردعلاقه­ شان فریاد زده ­اند. تازه اینها محدود به پرسپولیس و استقلال و سپاهان و ملوان و تراکتور یا تیم ملی نیست. تیم­ های فوتبالی در شهرهای کوچک و بزرگ ایران فعالیت ­کرده ­اند یا می ­کنند که شاید اسمشان هم به گوش ما نخورده باشد اما در همان منطقه طرفدارانی دارند و مردم به تماشای بازی­ هایشان می­ روند. این قصه سر دراز دارد و اگر بخواهم مثال بزنم و شاهد بیاورم خیلی طول می کشد اما این همه را گفتم که بگویم فوتبال و فوتبالیست ­ها در همه سطوح از مردم، درون مردم و برای مردم هستند. علاقه به فوتبال در این دهه ­ها نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده و بسا فرزندانی که اولین خاطرات فوتبالی را با پدر یا پدربزرگشان دارند شاید هم مادر و مادربزرگ. حالا این وسط هم ممکن است بعضی ها علاقه ­ای به فوتبال نداشته باشند یا وقت و حوصله کافی برای دیدن آن نداشته باشند یا اصولا با فلسفه این ورزش(و فراتر از آن صنعت فوتبال) مشکل داشته باشند اما نظر و سلیقه آنها هم محترم است ولی خیلی از همان­ ها هم در بزنگاه­ های ملی با علاقه و حساسیت پای فوتبال می نشینند و تخمه می شکنند و حرص می خورند. این میان بعضی هم از شدت هیجان و استرس دچار حمله قلبی می­ شوند و ممکن است جان به جان ­آفرین تسلیم کنند. فوتبال برای بیشتر مردم از کوچه و خیابان و سابقا زمین­ های خاکی و جدیدا زمین ­های آسفالت و چمن مصنوعی و حتی داخل منازل شروع می شود نه لزوما فلان رسانه داخلی و خارجی.

خلاصه اینکه فوتبال ورزشی است که بازی کردنش در سطح آماتور برای لذت و تندرستی است و در سطح حرفه ­ای برای پیشرفت و درآمد و افتخارآفرینی. تماشایش هم یک تفریح ساده و پرهیجان و ارزان قیمت است که می­ تواند افرادی را از سطوح فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و نسلی متفاوت و از نقاط مختلف کشور یا دنیا کنار هم بنشاند و بینشان وجوه مشترک و موضوعی جذاب برای گفتگو فراهم آورد. گفتگویی که چندان هم به سابقه و زمینه و آشنایی قبلی نیاز ندارد. البته فوتبال می­ تواند با مسائل فرهنگی و جغرافیایی و اقلیمی و سیاسی هم پیوند بخورد ولی معمولا برای ترویج یک آرمان مشترک انسانی یا ملی و نزدیک کردن دل ­های مردم به کار می ­رود. سابقه هم داشته که بعضی از حکومت ­ها به دنبال بهره­ برداری ­های سیاسی یا تبلیغاتی یا ایدئولوژیک خاص خود از فوتبال باشند ولی آنها هم دولت مستعجل بوده­ اند و فوتبال باقی مانده است. آن­قدری که این روزها در دنیا ستاره­ های فوتبال آلمان و ایتالیا و آرژانتین را می ­شناسند دیکتاتورهای سابق آنها را که به دنبال بهره ­برداری­ های خاص از فوتبال(و دیگر شئون زندگی مردم) بوده ­اند به یاد نمی ­آورند. اما اینکه این روزها، فوتبال را به ابزار دوقطبی ­سازی جدید و اختلاف­ افکنی بین مردم یک جامعه تبدیل کرده­ اند دیگر نوبر است. نباید فراموش کرد که فوتبال، فوتبال است نه جنگ؛ نه میدان مذاکرات دیپلماتیک؛ نه عرصه جنگ سرد؛ نه میدان مبارزه سیاسی و براندازی؛ نه مهلکه جنگ ترکیب و شناختی یا هرچیز دیگری که این روزها دستاورد دوقطب متخاصم صحنه سیاسی و اجتماعی ایران قرار گرفته است. باید فوتبال را زندگی کرد و از آن لذت برد نه اینکه آن را به میدان تخاصم جدیدی تبدیل کرد. ممکن است نگاه ما به خیلی از مسائل از زاویه تنگ ایدئولوژی یا رویکرد سیاسی­ مان باشد ولی فوتبالیست ملی ­پوش ما برای فوتبال به زمین می­رود و باید تمرکزش روی فوتبال باشد نه چیز دیگر(یعنی چریک و مبارز و پیاده نظام این و آن و سرباز جنگ نرم و این قضایا نیست). با مردم بودن و غم مردم و جامعه را خوردن(به خصوص در این شرایط دشوار) یک چیز است و ابزار دست این گروه و آن گروه شدن، چیز دیگر. ممکن است هریک از ما به دلایل مختلف از فلان بازیکن یا مربی خوشمان بیاید یا نیاید. اما این دلیلی بر توهین به هیچ بازیکن یا مربی نیست. هریک از بازیکنانی که در این جام هستند سال­ها زحمت کشیده ­اند تا به چنین جایگاهی برسند و برای نام ایران در میدان تلاش کنند. این توقع بیجایی است که بخواهیم به سلیقه هریک از ما بروند، بیایند، حرف بزنند و رفتار کنند. تازه مگر می­ شود. داستان آن پدر و پسری است که می ­خواستند چهارپای خود را به بازار ببرند و بفروشند. فوتبالیست ما نه کنشگر سیاسی است، نه مبلغ نظام و نه عامل براندازی. جوانی است که این روزها در حساس ­ترین برهه زندگی حرفه ­ای خود قرار دارد و چشم میلیون­ها ایرانی به ساق ­های اوست. اینکه سرود بخواند یا نخواند؛ اینکه بعد از گل خوشحالی بکند یا نکند؛ اینکه مچ­بند مشکی ببندد یا نبندد و… همه در حاشیه است. اجازه دهیم سرش به کار خودش باشد، به حرف مربی­ اش دقت کند و به ندای قلبش(هرچه هست) گوش دهد. فوتبالیست ما چه سرود بخواند چه نخواند هم باشرف است هم باغیرت چون از تلاش و همت و حمیت خودش به اینجا رسیده و نان بازوی خودش را می خورد. طبیعی است افرادی که همه چیزشان از آقازادگی و رانت ­ها و دوپینگ ­های سیاسی در داخل یا خارج از کشور به دست آمده این را نفهمند و قیاس به نفس کنند. عرضم تمام! آقای جمهوری اسلامی، آقای کیهان، آقای سایبری، ایران اینترنشنال، آقای برانداز و آقای معترض… به کار خودت برس و بگذار فوتبال هم کار خودش را بکند. در همه عرصه­ ها دوقطبی­ سازی و نفرت ­پراکنی و اختلاف ­افکنی را از حد گذرانده­ ای و حالا به فوتبال رخنه کرده­ ای. اما از این نمد کلاهی برایت درنخواهد آمد. فوتبال، فوتبال است و متعلق به مردم. «بگذارید لااقل فوتبال برای مردم بماند».

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا