مصلحت اندیشی برای محدودیت آزادی علمی

در روزهای اخیر، خبری منتشر شده از مصوبه عجیب شورای سنجش و پذیرش وزارت علوم مبنی بر اینکه به خاطر عدم آمادگی علمی و تحصیلی برخی دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی که تحصیلات کارشناسی خود را در رشته ای متفاوت انجام داده اند و آسیبی که حضور این دسته از دانشجویان به نظام آموزش عالی کشور می زند، از سال ۱۴۰۱ ادامه تحصیل دانشجویان رشته های غیرمرتبط در مقاطع تحصیلات تکمیلی ممنوع است و پذیرش از بین رشته های مرتبط انجام خواهد شد. نمی دانم در فرآیند تدوین و تصویب این مقرره، آیا از استادان و دانشجویان هم نظرخواهی صورت گرفته یا مطالعات داده کاوی روی عملکرد دانشجویان تحصیلات تکمیلی (به ویژه مقایسه فارغ التحصیلان رشته های همنام و مرتبط از یک سو و فارغ التحصیلان رشته های غیرهمنام از دیگرسو) صورت گرفته یا جمعی از اساتید و مدیران وزارت علوم بنا به اجتهاد شخصی و پشت درهای بسته چنین تصمیمی گرفته اند. به هر روی نقدهای متعددی بر این مصوبه وارد است که در این یادداشت به برخی از آنها خواهم پرداخت اگرچه احتمالا کار از کار گذشته و آنچه به جایی نرسد فریاد است. آنچه در بادی امر به ذهن می رسد سلب آزادی حق انتخاب رشته تحصیلی و محدود کردن علایق داوطلبان است. همه می دانیم انتخاب رشته در زمان کنکور سراسری و برای ورود به مقطع کارشناسی، عموما بدون آگاهی کافی داوطلب و براساس متغیرهایی صورت می گیرد که علاقه، استعداد و توانمندی های فرد در آن کمترین تاثیر را دارد. البته این آسیب عموما از دوره دبیرستان آغاز می شود و دانش آموز معمولا بر اساس یک تصویر ذهنی مبهم از آینده شغلی خود و راهنمایی خانواده و اولیای مدرسه رشته ای را برمی گزیند. در مقطع کنکور نیز مولفه هایی همچون سوابق تحصیلی اعضای خانواده و توصیه آنها، تب شغلی و تحصیلی جامعه (که مثلا اکنون رشته های پزشکی است)، توصیه های مشاوران و موسسات انتخاب رشته، رتبه کنکور، شهر محل زندگی و دانشگاه مورد علاقه و عواملی از این دست بر انتخاب فرد تاثیر می گذارد. بسیاری از دانشجویان پس از ورود به دانشگاه و فرونشستن تب کنکور و قبولی، مواجهه جذاب با محیط جدید و در مجموع پایان ماه عسل ابتدای دوره دانشجویی، وقتی به تدریج با واقعیت دروس و منابع و کلاس ها و استادان روبرو می شوند درمی یابند این رشته بر خلاف نام پرطمطراق و اصطلاحا باکلاسش به هیچ روی مطابق با علایق و ظرفیت ها و توانمندی های وی نیست. برخی از دانشجویان پس از رویارویی با این شرایط به اختیار یا به اجبار (مشروطی های متعدد و ناتوانی در گذراندن دروس) از ادامه تحصیل انصراف می دهند و برخی دیگر تلخی بی پایان را بر پایان تلخ ترجیح داده و مقطع کارشناسی را به هر ضرب و زور ممکن به پایان می برند. در اینجا برخی با تجربه تلخ مقطع کارشناسی، عطای ادامه تحصیل را به لقایش می بخشند و ادامه زندگی را در مسیری دیگر جست وجو می کنند. اما برخی دیگر به اتکای بینش و تجربه ای که در دوره دانشجویی از مطالعات غیردرسی، تعامل با دانشجویان دیگر رشته ها و حضور در فعالیت های دانشجویی به دست آورده اند علاقه، انگیزه و آرمان خود را در رشته ای دیگر و حتی در فضایی متفاوت جست وجو و تلاش می کنند با تغییر فاز در مقطع ارشد راهی نو را امتحان کنند. بسیاری از ایشان منابع درسی آزمون کارشناسی ارشد رشته جدید را جست وجو و با علاقه مطالعه می کنند و بعضا واجد رتبه های خوبی در آزمون شده و در دانشگاه های معتبری نیز پذیرفته می شوند. نمونه های بسیاری را در ذهن دارم که در مسیر و رشته جدید موفق تر از رشته کارشناسی خود بوده و توانسته اند مدارج بالاتر علمی و دانشگاهی را نیز طی کرده و آثار و تالیفات ارزشمندی نیز خلق نمایند. حالا با این مصوبه عملا راه ورود بسیاری از این استعدادها به رشته های جدید بسته می شود. این مسیر عمدتا از رشته های فنی و مهندسی، علوم پایه و حتی پزشکی و پیراپزشکی به رشته های مختلف علوم انسانی و اجتماعی و حتی علوم حوزوی است. در بین هم دوره های من بسیاری از ایشان پس از فارغ التحصیلی در رشته های مهندسی و علوم پایه برای مقطع کارشناسی ارشد رشته هایی همچون مدیریت، کارآفرینی، ادبیات، فلسفه، علوم اجتماعی و علوم سیاسی را برگزیدند و اتفاقا در رشته های جدید بسیار موفق بودند. در سال های معلمی در دانشگاه نیز به نمونه های متعددی برخورده ام که از رشته های گوناگون به اقتضای علاقه یا شرایط کاری، رشته مدیریت را برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای برگزیده و از حسن اتفاق دانشجویان بسیار پرتلاش، علاقه مند و باسواد و باانگیزه ای بوده اند.  نکته دیگر آن است که تحصیلات مقطع کارشناسی به میزان زیادی در شکل گیری جهان بینی و نگرش های فردی دانشجویان موثر است و حضور دانشجویانی با زمینه های مختلف تحصیلی در یک دوره تحصیلات تکمیلی، زمینه پویایی کلاس ها را از مسیر تبادل و اشتراک این نگرش ها و بینش ها فراهم می کند. همچنین دانشجویانی با زمینه های تحصیلی مختلف احتمال بیشتری برای توجه به موضوعات متنوع و بین رشته ای در پژوهش های پایان نامه و درسی خود دارند و این موجب کاربردی شدن و نوگرایی در این بعد نیز می گردد. مساله ای که سال هاست دغدغه متولیان پژوهش در دانشگاه ها و نظام آموزش عالی است. نهایتا اینکه اگر به دنبال توسعه نظام های بین رشته ای و متخصصین این حوزه ها هستیم شاهراه آن ایجاد فرصت تغییر رشته و تربیت فارغ التحصیلان چندبعدی است. به نظر می رسد راهی که شورای محترم سنجش و پذیرش برای رفع مشکلات احتمالی نظام آموزش عالی کشور و ضعف دوره های تحصیلات تکمیلی برگزیده، بیشتر پاک کردن صورت مساله است تا حل آن. چرا که مساله اصلی در نام همین شورا نهفته است. اگر ابزار سنجش (آزمون و مصاحبه مقاطع تکمیلی)، منابع مرتبط با آن و سهمیه های پذیرش دانشگاه ها اصلاح شود دیگر نیازی به این قبیل محدودیت ها و سلب آزادی های مشروع و حداقلی اجتماعی و علمی نخواهد بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا