با نزدیک شدن به ایام ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری مطابق روال دهههای اخیر و انتخابات مختلفی که در آن برگزار شده، یک کلیدواژه بیش از پیش تکرار میشود و آن هم «احساس تکلیف» است. موضوع تکلیف از آن دست مفاهیم دینی مقدسی است که به سبب کثرت استعمال بجا و بیجا از سوی سیاسیون و «شیفتگان خدمت» نه تنها تقدس و بار ارزشی مثبت خود را از دست داده بلکه نه فقط در اذهان عمومی بلکه در کلام خود سیاستمداران کشور نیز تبدیل به طنزی تلخ و تمسخرآمیز و کنایهای به اشتیاق دایمی عدهای برای مطرح کردن خود و تصدی کرسیهای تقنینی، اجرایی و شهری شده است. از آنجا که بسیاری از این افراد، تکلیفمداری خود را به تأسی از سیره امیرالمومنین(ع) میدانند، بد نیست نگاهی به مفهوم تکلیف و جایگاه آن در اندیشه امام داشته باشیم. چنانکه از تاریخ صدر اسلام به ما رسیده است، حضرت به رغم همه شایستگیهای فردی و مشروعیت الهی خود و اینکه خود را شایستهترین فرد به خلافت جامعه اسلامی پس از پیامبر میدانست تا زمانی که عموم مردم و خواص جامعه به او روی نیاوردند و پذیرش امر خلافت را از او نخواستند، گامی پیش ننهاد و خار در چشم و استخوان در گلو نه تنها ۲۵ سال سکوت و خانهنشینی اختیار کرد بلکه هیچ فرصتی را برای کمک به خلفای سهگانه و تلاش برای اصلاح امور امت فروگذار نکرد. پس از خلیفه سوم نیز تا امر خلافت تکلیف نشده و حجت بر ایشان تمام نمیشود آن را نمیپذیرد:« هان! به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش میانداختم و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب میکردم، آن وقت میدیدید که ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بز کمتر است!» (نهجالبلاغه/ خطبه۳). واضح است که این نگاه به مدیریت، رفتارهای متفاوتی از آنچه معمولا دیده میشود، اقتضا خواهد کرد. بر اساس این نگاه، فرد تلاش ویژهای برای تصدی منصب مدیریتی نخواهد کرد و تا حد امکان و تا جایی که احساس کند افراد شایستهتری از او برای تصدی این جایگاه وجود دارند از پذیرش آن امتناع میورزد و تنها در شرایطی که حجت عقلی و شرعی بر او تمام شود که مناسبترین فرد برای پذیرش مسوولیت و بار امانت است و موظف و مکلف به خدمت به مردم و جامعه در موقعیت مدنظر است بدون چشمداشت دنیوی خاصی آن را میپذیرد و ارزش آن جایگاه را در احقاق حق مردم، خدمت به ایشان و بسط و گسترش عدالت میپندارد چنانکه امیرالمومنین علی(ع) میفرماید:«به خدا سوگند، این کفش کهنه پر از وصله نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است مگر آنکه حقی را ثابت کنم و باطلی را از میان بردارم.»(نهجالبلاغه/ خطبه۳۳). اگرچه بسیاری از افرادی که در هر بزنگاه انتخاباتی «حضور حاضران و حجت ناصران» امر را بر ایشان مشتبه میکند که یگانه منجی و بهترین مدبر امور کشورند و تنها ایشان میتوانند کشتی ملک و ملت را از تلاطم دریاها به سلامت عبور دهند به همین استناد خود را مکلف به «حضور در صحنه» میدانند اما کسی نیست که بپرسد با وجود این همه فرد «شایستهترین» و «خود- تکلیف» چرا وضع کشور در این ۴۰ ساله و به خصوص در دو دهه اخیر تا این حد نابسامان و پرالتهاب است. به ویژه اینکه هر یک از این افراد پیشتر مسوولیتهایی در سطح کلان مدیریت کشور داشتهاند و هیچ یک ناشناخته و دیکته ننوشته نیستند. مساله آنجایی بغرنجتر است که به عیان میبینیم برای «ادای تکلیف» از هیچ حرکت غیراخلاقی و توهین و تخریب رقبا و هتک حیثیت و آبروی فردی و خانوادگی ایشان از یک سو و برپایی انواع نمایشها و مانورهای تبلیغاتی خدمترسانی و مردمداری و سادهزیستی از سوی دیگر دریغ نمیکنند و با این همه خود را پیرو راه امام علی(ع) میدانند. واقعیت امر آن است که برخی قرار گرفتن در برخی مناصب و مصادر را نه تکلیف که حق قطعی خود میدانند و با آنکه مکررا خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده و هر بار به نحوی پاسخ نه شنیدهاند(مگر در مواردی که به حمایت نهادهای مجری و ناظر انتخابات در رقابتهای نابرابر و به پشتوانه آرای اقلیت مردم برگزیده شدهاند) عدم اقبال مردم به خود را به پای کید رقبا و ندانستن و فریب خوردن مردم گذاشتهاند و حال در تلاشند با بهرهگیری از همه ظرفیتهای خود و نهادهای پشتیبانشان با تخریب منتخبین مردم و تلاش برای سنگاندازی در مسیر اقداماتشان به آنها ثابت کنند هر انتخابی غیر از ایشان در ادوار قبلی اشتباه بوده و تنها راه نجات و فلاح جامعه در روی آوردن به ایشان است. گمان نمیکنم چنین حجمی از تخریب و رفتارهای غیراخلاقی و کارشکنی برای کسب قدرت در هیچ یک از نظامهای سیاسی دموکراتیک یا نیمهدموکراتیک دنیا نیز رایج باشد. به هر حال آشکار است که سیاستمدار در پی کسب قدرت است و این ذات سیاست است. چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا و انقلابی و… هم ندارد. پس چه بهتر که «تشنگان قدرت» که تعدادشان در دو جناح سیاسی اصلی کشور روزانه افزایش مییابد و از تخریب رقیب که هیچ از تخریب خودی هم باکی ندارند به جای سوءاستفاده تکراری و نخنما از برخی مفاهیم و عبارات مقدس اسلامی و انتساب بلاوجه خود به سیره معصومین(ع) و هزینه کردن از نام رهبری و شهدای گرانقدر کشور(به ویژه سردار شهید سلیمانی که این روزها نامش هم سنگری برای پنهان شدن عدهای و هم شمشیری برای گردن زدن عده دیگر است) بدون لعاب تقدسنمایی، سیرت و نیت واقعی خود را در معرض انتخاب عمومی(نه خصوصی و حداقلی) قرار دهند. فرصت شبهای قدر و ایام شهادت امیرالمومنین(ع) فرصت مغتنمی است برای بازگشت به خود، واکندن سنگها با خود و خدا و رجوع به کلام و روش امام معصوم شاید که هم خود رستگار شویم و هم با رفع احساس تکلیف، کشور را نجات دهیم.