
چند روزی است در حال مطالعه کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» به روایت مرحوم دکتر رضا نیازمند هستم. از اولین دانش آموختگان رشته مدیریت در کشور و یکی از مدیران حرفه ای حوزه اقتصاد و صنعت کشور در دوران طلایی دهه۴۰. جدا از اینکه کتاب جالبی است و مطالعه آن را برای مدیران اجرایی، دانشجویان و مدرسین مدیریت و علاقمندان تاریخ معاصر توسعه و اقتصاد ایران بسیار مفید میدانم و توصیه می کنم؛ مطالعه این کتاب نشان میدهد چقدر انتخاب مدیر خوب و بادانش و حرفه ای و دادن اختیارات کافی و حمایت از او در بزنگاه های مهم تصمیم گیری میتواند در رشد و شکوفایی یک سازمان، یک صنعت و در برایند کلی یک کشور موثر باشد.
بیراه نیست اگر بگوییم یکی از دغدغه های منتقدین و معترضین، نابسامانی نظام مدیریت کشور است. بسیاری از دستگاه های اجرایی و سازمان های صنعتی، اقتصادی و خدماتی کشور از مدیران لایق و کارآمد و نیز سیستم مدیریتی روان و منظم بی بهره اند و این صدای کارکنان و مراجعین یا مشتریان این مجموعه ها را درآورده است. در یک تصویر کلی و نگاه سیستمی نیز، کار نکردن صحیح این اجزا و چرخدنده های سیستم و در نهایت عدم کارکرد صحیح کلیت سیستم آشکار است و نتایج و آثار آن در زندگی همه ما به نحوی سایه افکنده است. واژه شریف شایسته سالاری را آنقدر بجا و بیجا استعمال کرده و در عمل به کار نبسته ایم که گفتن و شنیدنش مایه تمسخر و تهوع شده است.
جالب است در روزهایی که هنوز اعتراضات در کشور به طور کامل فروکش نکرده و بخشی از مطالبات معترضین، اصلاح همین سیستمهای ناکارآمد مدیریتی و منابع انسانی کشور است و از سوی دیگر سران قوا و نمایندگان مجلس و برخی از تریبونداران وعده اصلاح سیاست ها، ساختارها و رفتارها را(البته به شرط آرام شدن فضا) می دهند اتفاقاتی در همین سیستم رخ می دهد که بر پوچی این وعده ها و ناامیدی از اصلاح و بهبود شرایط کشور صحه میگذارد. از آن جمله و جدیدترین آنها، انتصاب حجت عبدالملکی به ریاست دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد است.
اینکه نگاه عبدالملکی به نقش و کارکرد و جایگاه مناطق آزاد چیست و نسبت آن را با اقتصاد مقاومتی چگونه می بیند موضوعی تخصصی و اقتصادی است و مجال بحثش در این یادداشت نیست. بحث من این است که سال گذشته فردی را بدون سابقه اجرایی و مدیریتی برجسته و قابل قبول، بر مسند یکی از مهم ترین وزارتخانه های اقتصادی و اجتماعی کشور نشاندند. از همان ابتدا و معرفی ایشان، تردیدهای جدی پیرامون قابلیت های فکری و اجرایی وی برای سکانداری چنان مجموعه بزرگ و تاثیرگذاری وجود داشت. با این همه مجلس فعلی که شرح احوالش بر همه آشکار است بدون بررسی جدی و صرفا از سر همراهی با رئیس جمهور و دولت جدید به وی برای تصدی آن وزارتخانه رای اعتماد داد. ممکن است برای تشخیص اینکه فردی برای مدیریت یک مجموعه مناسب است یا نه به زمان نیاز داشته باشیم ولی برای فهمیدن اینکه فردی اساسا به درد اداره یک مجموعه نمی خورد به زمان زیادی نیاز نیست و از همین رو، دولت خیلی زود متوجه انتخاب ناصحیحش شد و آن را در کمتر از یک سال تصحیح کرد. اما اتفاق تاسفبار انتصاب مجدد این فرد به دبیری شورای عالی مناطق آزاد است. مناطق آزاد و ویژه یکی از عرصه های مهم اقتصادی و تجاری و صنعتی کشور است و به نحوی معبر ارتباطی کشور با بازارهای جهانی به شمار می رود. اگرچه در دو دهه اخیر به علت انتصاب مدیران ناشایسته، عملا نتوانسته در پیشبرد ماموریت های ذاتی اش موفق باشد. سوال ساده اما مهم من و بسیاری از مردم آن است که اگر آقای عبدالملکی مدیر اقتصادی توانمند و لایقی بود چرا از مصدر وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی برکنار شد و اگر از شایستگی کافی برخوردار نبوده چگونه ظرف مدت کوتاهی مجددا در یک منصب اقتصادی مهم نشسته است. پاسخ این پرسش طبق ظواهر امر، ممکن است دلجویی رئیس جمهور از وی، سهم خواهی و چربش قدرت جریان های اصولگرایی به ویژه جبهه پایداری در دولت یا هم دانشگاهی بودن وی با وزیراقتصاد و حلقه امام صادقی های دولت باشد اما هرچه که هست قطعا ناشی از شایستگی ها و دانش و توانایی وی نیست. دولت می توانست پس از تجربه ناموفق انتصاب سعید محمد در این جایگاه، مروری بر سوابق عملکردی مدیران سه دهه گذشته مناطق آزاد و ویژه داشته و از آن میان فرد مسلط و مدبری را برگزیند که با استقبال فعالان این مناطق مواجه شده و نوید بازگشت رشد و رونق را به مناطق آزاد و ویژه بدهد اما چنین نکرد.
اگر نخواهیم این انتصاب را یک دهن کجی یا ضربه شست به همه معترضین و منتقدین(در سطح خیابان یا خارج از آن) تلقی کنیم، بی شک نمادی از غلبه ناکارآمدی، چندپارگی و سردرگمی دولت، ضعف اساسی مجلس حداقلی، حکمرانی سلیقه ای و محفلی و بی توجهی به ظرفیت های انسانی کشور است و به سادگی پیام اصلاح ناپذیری و چرخیدن در بر پاشنه سابق را به جامعه مخابره میکند. اینکه فردی چون عبدالملکی علیرغم توهمات و ادعاهای بی پایه اش، به صرف فارغ التحصیلی از دانشگاه امام صادق(ع)، یا حمایت پیدا و پنهان جبهه پایداری یا نماد جوان مومن و انقلابی گام دوم بودن یا هر بهانه دیگر(به زبان ساده خودی بودن) و به رغم عدم برخورداری از شایستگی های علمی و حرفه ای و اجرایی لازم برای تصدی یک جایگاه مهم اقتصادی بر بسیاری از مدیران کاربلد یا چهره های علمی و جوانان مستعد و توانمند کشور رجحان می یابد یکی از همان چیزهایی است مردم برای اعتراض به آن به خیابان آمده اند و از طرق مختلف اعتراض خود را به این رویه های ناصواب ابراز داشته اند. حال چگونه توقع دارید مردم سیلی نقد و محکم دولت را ندیده بگیرند و در انتظار حلوای نسیه اصلاح باشند؟