پس از نتایج نه چندان مطلوب تیم ملی فوتبال در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر که مطابق معمول منجر به حذف از مرحله گروهی شد، بحثها پیرامون کیفیت عملکرد تیم ملی و نتایج آن و دستاوردهای کارلوس کیروش برای فوتبال ایران در ۹ سال گذشته در محافل کارشناسی و رسانهای داغ بوده است، اما اظهارنظر وزیر ورزش و جوانان پیرامون این موضوع در نوع خود جالب بود. وی با قید اینکه مسائل فنی را به فدراسیون میسپارد، گفته بود: «ما قدردان زحمات کیروش هستیم و مواضع و نگرش و حمایتهای او برای ما قابل احترام بود. با توجه به فرصت اندکی که کیروش داشت عملکرد وی مشخص است. ما به سهم خودمان از طرف وزارت ورزش قدردان زحمات او هستیم.» آنچه من از این سخنان میفهمم، آن است که مهم نیست کیروش نتوانسته در زمین مسابقه عملکرد مطلوبی از تیم ملی ارایه دهد و تیمی که برخی آن را یکی از بهترین نسلهای فوتبال ایران میدانستند درحالی که برای صعود به ۴ امتیاز و یک تساوی برابر امریکا نیاز داشت در کسب آن ناتوان سازد؛ مهم این است که آقای کیروش در حاشیه فوتبال، در کنفرانسهای مطبوعاتی و مصاحبههای رسانهای عملکرد خوبی داشته و آنجا توانسته پوزه رقبا را به خاک بمالد. اگر این سخنان را یکی از فعالان سایبری میگفت (که جالب است این روزها به صورت گروهی همه به فوتبال و تیم ملی و جام جهانی علاقهمند شدهاند و در تریبونهای مختلف اظهارنظرهای فوتبالی میکنند) چندان جای تعجب نبود چون فوتبال فینفسه برای این افراد نه جذابیتی دارد نه ارزشی و صرفا در پی همان حواشی هستند، اما از وزیر ورزشی که خودش یک قهرمان ملی است بسیار بعید است. این اظهارات تاحد زیادی یادآور مطالب نماینده همدان در مجلس بود که گفته بود تیم ملی را از جوانان مومن و انقلابی که بلدند سرود ملی بخوانند انتخاب کنید. به نظر میرسد آن مربی که بخواهد به خاطر مواضع و نگرشهایش و نه به خاطر توان فنی و کیفیت بازی تیمش و نتایجش در راس کادر فنی تیم ملی فوتبال بماند، باید بازیکنانش را نیز با همین رویکرد انتخاب کند.
در این ارتباط ذکر دو نکته مفید است:
نخست آنکه اظهارنظر وزیر و نماینده محترم از آنچه امروز در عرصه سیاست و اداره کشور میگذرد چندان جدا نیست. در سایر بخشها نیز چنین است. یعنی وقتی فردی در جایگاهی منصوب میشود نه عملکرد و دستاوردهای قبلیاش چندان موردتوجه قرار میگیرد نه از او انتظار دستاورد و عملکرد مشخصی در جایگاه جدید میرود. کافی است ظاهر و سخنان و مواضعش به آنچه موردپسند جریان حاکم است نزدیک باشد؛ یعنی طوری حرف بزند که آقایان خوششان بیاید و همین برای رستگاریاش کافی است. همین فرد چون میداند انتظار عملکرد خاصی از او وجود ندارد و بابت عملکرد ضعیف احتمالی پاسخگو نبوده و بازخواست نخواهد شد در انتخاب همکارانش نیز بر همان معیار پیش خواهد رفت و ظاهر و مواضع و وفاداری فردی و جناحی را بر شایستگی و توانمندی ترجیح خواهد داد.
نکته دوم هم آنکه ظاهرا آقای کیروش به واسطه هوش ذاتی، دنیادیدگی، چندین سال تجربه کار در ایران و البته همنشینی با بزرگان خوشنام و خوشسابقهای مانند جناب تاج، مذاق تصمیمگیرندگان این حوزه در کشور را به خوبی شناخته و رگ خواب آنان را به دست گرفته است. به تعبیر عامی سوراخ دعا را به درستی پیدا کرده است. البته پیشتر، توانایی خود را در باندسازی رسانهای و مجازی و حتی بین بازیکنان تیم ملی نشان داده بود و لیست اعزامی تیم ملی به جام جهانی و ترکیب بازیکنانی که در این جام به میدان رفتند (و آنهایی که در عین شایستگی مورد استفاده قرار نگرفتند) و پیش از آن اقدامات شبه کودتایی برخی بازیکنان علیه سرمربی قبلی تیم ملی موید این نکته است. کیروش به فراست دریافته ایران تنها جایی است که مربی برنده و موفق را کنار میگذارند و مربی بازنده و ناموفق را با سلام و صلوات بر سر کار میآورند. مدیری را که یکی از بدترین قراردادهای فوتبال این کشور را منعقد کرده بهموقع و بیهزینه کنار میگذارند و همان مدیر را در موقعیت دیگری بدون آنکه هیچ یک از ابهامات پروندههای قبلیاش برطرف شده باشد با رای اکثریت به ریاست فدراسیون میرسانند. کدام در و تخته قرار است از این جورتر باشد؟ کیروش کجا را میخواهد بهتر از اینجا پیدا کند که نه کاری به شکستهای متعددش در فوتبال ایران داشته باشند و نه کاری به شکستهای متوالیاش در کلمبیا و مصر. اینکه در هیچ کشوری نتوانسته نتیجه بگیرد مهم نیست؛ اینکه بازیکنان ناآماده را در لیست و ترکیب، جایگزین بازیکنان شایسته و آماده میکند مهم نیست؛ اینکه اعتقادی به لیگ ایران و بازیکنان آن ندارد مهم نیست؛ اینکه یک تیم ترسو را به زمین میفرستد که نه خوب دفاع میکند و نه برنامهای برای حمله دارد و نمیتواند در سه بازی هزار پاس رد و بدل کند آن هم مهم نیست؛ فقط مهم است در این آشفتهبازار اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران حرفهایی بزند و مواضعی بگیرد که دل بعضیها را ببرد. کیروش تبدیل به یک خودی شده است و برای خودی، ناکارآمدی و جواب ندادن اندیشهها و روشها مهم نیست. میتواند مثل خودیهای دیگر در سیاست و اقتصاد و اداره سالها بماند و هیچ دستاوردی نداشته باشد و البته دلارهای بیزبان را هم کرور کرور دریافت کند. بیخیال مردمی که موفقیت کرهجنوبی و ژاپن و استرالیا و مراکش را میبینند و چشم امیدشان با حسرت به تیم ملیشان است تا لااقل یکبار از گروهش صعود کند یا به فینال آسیا برسد. نتایجی که برای ما باتوجه به ظرفیت بازیکنانمان چندان دور از دسترس نبوده اما به جرات میتوان گفت کیروش در این سالها آن را از فوتبال ما دریغ کرده است. چند ماه پیش گفتند و گفتیم که بازگرداندن کیروش عقبگردی بزرگ برای فوتبال ماست اما کسی گوش نکرد و شد آنچه نباید میشد. امروز هم میگوییم و میگویند تمدید قرارداد با کیروش تا پایان جام ملتها اشتباهی بزرگتر است و حسرت ایران را برای قهرمانی در این جام چهار سال دیگر تمدید خواهد کرد. کیروش دیگر نسخه موثری برای فوتبال ایران ندارد؛ احتمالا نه برای فوتبال ما نه هیچ کشور دیگری. اگر بتواند از عطش پول و شهرت چشم بپوشد بد نیست به بازنشستگی هم فکر کند.